şerri - شری
The entry is a dictionary list for the word şerri - شری
شری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ را / رَنْ ] (ع مص) خریدن.
|| فروختن. (ترجمان القرآن جرجانی)
(آنندراج) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از
اقرب الموارد). || پراکنده شدن بدی در
میان مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). ...
|| فروختن. (ترجمان القرآن جرجانی)
(آنندراج) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از
اقرب الموارد). || پراکنده شدن بدی در
میان مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ رْیْ ] (ع اِ) حنظل. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
بر مطلق حنظل نیز اطلاق شود. (بحر
الجواهر).
- لفلان طعمان اری و شری؛ ای عسل و
حنظل. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
(ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
بر مطلق حنظل نیز اطلاق شود. (بحر
الجواهر).
- لفلان طعمان اری و شری؛ ای عسل و
حنظل. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ را ] (ع اِ) بثورات ریزهٔ سرخ که بر
بدن آدمی برآید و به فارسی مخملک گویند.
(از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (بحر
الجواهر). دلم (به فارسی). (بحر الجواهر).
نقطه های سرخ پرخارش که بر جلد بدن پدید
آید. (غیاث ...
بدن آدمی برآید و به فارسی مخملک گویند.
(از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (بحر
الجواهر). دلم (به فارسی). (بحر الجواهر).
نقطه های سرخ پرخارش که بر جلد بدن پدید
آید. (غیاث ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ع اِمص) ممال شَری ََ.
- بیع و شری؛ خرید و فروش :
تو همی خواهی که پنجم شان شوی
احتیاطی کن درین بیع و شری.انوری.
وی بسا کس رفته تا هند و هری
او ...
- بیع و شری؛ خرید و فروش :
تو همی خواهی که پنجم شان شوی
احتیاطی کن درین بیع و شری.انوری.
وی بسا کس رفته تا هند و هری
او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ رْ را ] (ع ص) زن بدتر. (از منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). اعوذبک باللََّه من نفس
حری و عین شری؛ ای عین خبیثة. (ناظم
الاطباء).
الارب) (ناظم الاطباء). اعوذبک باللََّه من نفس
حری و عین شری؛ ای عین خبیثة. (ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ری ی ] (ع ص) اسب
به نهایت رسیده در رفتار و بسیار جنبان و
گشاده گام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
آنندراج) (از اقرب الموارد).
به نهایت رسیده در رفتار و بسیار جنبان و
گشاده گام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
آنندراج) (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ رْ ری ی ] (ع ص، اِ) فرومایه ترین
و یا برگزیده ترین از ستور. (ناظم الاطباء).
و یا برگزیده ترین از ستور. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ را ] (اِخ) کوهی است به تهامه. (از
منتهی الارب) (آنندراج). راهی است بین
تهامه و یمن. (از معجم البلدان).
منتهی الارب) (آنندراج). راهی است بین
تهامه و یمن. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ را ] (اِخ) وادیی است میان کبکب
و نعمان بر مسافت یک شب از عرفه. (از
منتهی الارب) (آنندراج).
و نعمان بر مسافت یک شب از عرفه. (از
منتهی الارب) (آنندراج).
şerri - شری other entries
Next Words