silim - سلیم
The entry is a dictionary list for the word silim - سلیم
سلیم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (ع ص) درست و صاحب
سلامت. (غیاث). بی عیب و درست. (مهذب
الاسماء). درست و بی گزند از آفت. (منتهی
الارب) (آنندراج). بی گزند و بی عیب و
تندرست و سالم. (ناظم الاطباء):
می لعل گون ...
سلامت. (غیاث). بی عیب و درست. (مهذب
الاسماء). درست و بی گزند از آفت. (منتهی
الارب) (آنندراج). بی گزند و بی عیب و
تندرست و سالم. (ناظم الاطباء):
می لعل گون ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان ایل
تیمور بخش حومهٔ شهرستان مهاباد. داری
۱۲۵ تن سکنه است. آب آن از رودخانهٔ
مهاباد. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون،
حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری.
صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. ...
تیمور بخش حومهٔ شهرستان مهاباد. داری
۱۲۵ تن سکنه است. آب آن از رودخانهٔ
مهاباد. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون،
حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری.
صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) نام سه تن از سلاطین
عثمانی:
۱ -سلیم اول ابن بایزید دوم (جلوس ۹۱۸
هـ . ق. فوت ۹۲۶ هـ . ق.). وی بسیار جسور و
سفاک بود. مورخان ترک او را «یاووز»
(برندهٔ قاطع) و ...
عثمانی:
۱ -سلیم اول ابن بایزید دوم (جلوس ۹۱۸
هـ . ق. فوت ۹۲۶ هـ . ق.). وی بسیار جسور و
سفاک بود. مورخان ترک او را «یاووز»
(برندهٔ قاطع) و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ لَ ] (اِخ) ابن قیس هلالی. از
اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام.
حجاج چون بقتل او مصمم شد، سلیم
بگریخت و به ابان بن ابی عیاش پناه برد و او
سلیم را پناه داده و گاه مرگ به ابان گفت: ...
اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام.
حجاج چون بقتل او مصمم شد، سلیم
بگریخت و به ابان بن ابی عیاش پناه برد و او
سلیم را پناه داده و گاه مرگ به ابان گفت: ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابوالقاسم بن ایوب بن سلیم
رازی. ادیب و فقیه شافعی شاگرد ابوحامد
اسفراینی بود. او بشهر صور از بلاد شام اقامت
گزید و در بازگشت از زیارت خانهٔ خدا به
سال ۴۴۷ هـ . ق. بدریای ...
رازی. ادیب و فقیه شافعی شاگرد ابوحامد
اسفراینی بود. او بشهر صور از بلاد شام اقامت
گزید و در بازگشت از زیارت خانهٔ خدا به
سال ۴۴۷ هـ . ق. بدریای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(سَ) [ ع . ] (ص .) سالم ، بی عیب . ؛~النفس نیک سرشت ، پاک نهاد (فره ).
silim - سلیم other entries
Next Words