rey - ریٖ
The entry is a dictionary list for the word rey - ریٖ
ریٖ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام دیگر حرف راء. (از المعجم فی
معاییر اشعار العجم ص ۲۲۲). را. راء. حرف
بعد از «ذ» و پیش از «ز». حرف «ر». (از
یادداشت مؤلف): نباید که «را» چون نون
باشد و یا نون به ری ...
معاییر اشعار العجم ص ۲۲۲). را. راء. حرف
بعد از «ذ» و پیش از «ز». حرف «ر». (از
یادداشت مؤلف): نباید که «را» چون نون
باشد و یا نون به ری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رِ ] (اِ) وزنی معادل چهار من تبریز
یعنی صدوشصت سیر. (یادداشت مؤلف).
- ری بزرگ؛ سه هزار مثقال است. (از
یادداشت مؤلف).
- ری کردن؛ افزودن وزن آرد پس از رشته ...
یعنی صدوشصت سیر. (یادداشت مؤلف).
- ری بزرگ؛ سه هزار مثقال است. (از
یادداشت مؤلف).
- ری کردن؛ افزودن وزن آرد پس از رشته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَی ی / ری ی ] (ع اِمص) سیرابی و
تازگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
سیرابی و آب داری. (ترجمان القرآن چ
دبیرسیاقی ص ۵۴). رجوع به ریّ شود.
|| (اِ) جِ رَأی. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). ...
تازگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
سیرابی و آب داری. (ترجمان القرآن چ
دبیرسیاقی ص ۵۴). رجوع به ریّ شود.
|| (اِ) جِ رَأی. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ری ی ] (ع اِمص) رَیّ. (ناظم الاطباء).
|| (اِ) دیدار نیک. قوله تعالی: {/Bهُمْ أَحْسَنُ
أَثََاثاً وَ رِءْیاً.۷-۱۱۱۹:۷۴/} (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). دیدار نیکو و صورت نیکو و خوب.
(منتهی الارب). دیدار نیکو ...
|| (اِ) دیدار نیک. قوله تعالی: {/Bهُمْ أَحْسَنُ
أَثََاثاً وَ رِءْیاً.۷-۱۱۱۹:۷۴/} (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). دیدار نیکو و صورت نیکو و خوب.
(منتهی الارب). دیدار نیکو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَی ی / ری ی ] (ع مص) رِوی ََ. (ناظم
الاطباء). سیراب گردیدن. (منتهی الارب).
رجوع به رِوی ََ شود. || تازه شدن درخت و
سیراب گردیدن آن. (منتهی الارب). سیراب
شدن و از تشنگی ...
الاطباء). سیراب گردیدن. (منتهی الارب).
رجوع به رِوی ََ شود. || تازه شدن درخت و
سیراب گردیدن آن. (منتهی الارب). سیراب
شدن و از تشنگی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ری ی ] (ع مص) رَیّ. رِوی ََ. (ناظم
الاطباء). رجوع به رَیّ و رِوی ََ شود.
الاطباء). رجوع به رَیّ و رِوی ََ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (لاتینی، اِ) به زبان لاتین پادشاه را
نامند. (فرهنگ جهانگیری). به زبان فرنگی
شاه را گویند. (برهان). صورتی و تلفظی از
روا است.
نامند. (فرهنگ جهانگیری). به زبان فرنگی
شاه را گویند. (برهان). صورتی و تلفظی از
روا است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) اسم پادشاه زاده ای بود.
(فرهنگ جهانگیری). نام پادشاه زاده ای بود.
گویند او را برادری بود رازنام هردو به اتفاق
شهری بنا کردند و در تسمیهٔ آن نزاع داشتند
چه هریک می خواستند به نام خود کنند
بزرگان ...
(فرهنگ جهانگیری). نام پادشاه زاده ای بود.
گویند او را برادری بود رازنام هردو به اتفاق
شهری بنا کردند و در تسمیهٔ آن نزاع داشتند
چه هریک می خواستند به نام خود کنند
بزرگان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ناحیه ای است قدیم که در عهد
هخامنشی بین دربند (دروازهٔ بحر خزر) و
دریای خزر و ماد قرار داشت ولی جزء ماد
بزرگ به شمار می آمد. داریوش در کتیبهٔ
بیستون از آن یاد کرده ...
هخامنشی بین دربند (دروازهٔ بحر خزر) و
دریای خزر و ماد قرار داشت ولی جزء ماد
بزرگ به شمار می آمد. داریوش در کتیبهٔ
بیستون از آن یاد کرده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(رَ یا رِ) (اِ.) واحدی برای وزن برابر با چهار مَن تبریز: دوازده کیلو.
rey - ریٖ other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.