ruvvad - رواد
The entry is a dictionary list for the word ruvvad - رواد
رواد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رُ ] (اِ) زمین پست و بلند و
پشته پشتهٔ پر آب و علف. (برهان قاطع)
(آنندراج). || کنارهای رودخانه را گویند
که سبز و خرم بود. (برهان قاطع). || آب
تیره رنگ. ...
پشته پشتهٔ پر آب و علف. (برهان قاطع)
(آنندراج). || کنارهای رودخانه را گویند
که سبز و خرم بود. (برهان قاطع). || آب
تیره رنگ. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ ] (ع ص) زنی که در جایی آرام
نگیرد و در خانه های همسایگان آمد و شد
کند. رُوادة. (از معجم متن اللغة). رجوع به
رُوادة شود.
نگیرد و در خانه های همسایگان آمد و شد
کند. رُوادة. (از معجم متن اللغة). رجوع به
رُوادة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَوْ وا ] (اِخ) نام مردی است. (از لباب
الانساب). چند تن بدو منسوب هستند.
الانساب). چند تن بدو منسوب هستند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَوْ وا ] (اِخ) ابن المثنی الازدی. جد
اعلای سلسلهٔ روادیان است که در قرن
چهارم و پنجم در آذربایجان حکومت
داشتند. وی بنا به نوشتهٔ یعقوبی در زمان
خلافت ابوجعفر منصور عباسی از جانب
والی آذربایجان حکومت تبریز ...
اعلای سلسلهٔ روادیان است که در قرن
چهارم و پنجم در آذربایجان حکومت
داشتند. وی بنا به نوشتهٔ یعقوبی در زمان
خلافت ابوجعفر منصور عباسی از جانب
والی آذربایجان حکومت تبریز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ ] (اِخ) ابن جراح عسقلانی، مکنی به
ابوعصام. تابعی است. رجوع به ابوعصام
شود.
ابوعصام. تابعی است. رجوع به ابوعصام
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَوْ وا ] (اِخ) (ابو...) پدر عبدالعزیز
تابعی است. (منتهی الارب).
تابعی است. (منتهی الارب).