rebbi - ربی
The entry is a dictionary list for the word rebbi - ربی
ربی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَبْ یْ ] (ع منادا، صوت) رَبِّ. گاهی
در قَسَم «ب» دوم را به «ی» بدل کنند، و منه
قولهم: لا و ربیک لاافعل کذا؛ یعنی قسم
بپروردگار تست... (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد) (آنندراج) (از متن اللغة).
در قَسَم «ب» دوم را به «ی» بدل کنند، و منه
قولهم: لا و ربیک لاافعل کذا؛ یعنی قسم
بپروردگار تست... (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد) (آنندراج) (از متن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ بی ی ] (ع مص) پرورش یافتن در برِ
کسی: ربوت فی حجره ربواً و ربیت رباءً و
ربیاً. (منتهی الارب). پرورش یافتن.
(آنندراج). || در میان قومی وربالیدن. (تاج
المصادر بیهقی).
کسی: ربوت فی حجره ربواً و ربیت رباءً و
ربیاً. (منتهی الارب). پرورش یافتن.
(آنندراج). || در میان قومی وربالیدن. (تاج
المصادر بیهقی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَبْ بی ] (ع منادا، صوت) پروردگار
من. خدایا. الهی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ای خدای من. (ناظم الاطباء):
ابریق می مرا شکستی ربی
بر من در عیش را ببستی ربی
بر خاک بریختی می ناب مرا
خاکم بدهن مگر تو مستی ربی!
(منسوب ...
من. خدایا. الهی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ای خدای من. (ناظم الاطباء):
ابریق می مرا شکستی ربی
بر من در عیش را ببستی ربی
بر خاک بریختی می ناب مرا
خاکم بدهن مگر تو مستی ربی!
(منسوب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَبْ بی ] (ع ص نسبی) نسبت است به
رَبّ. (از المنجد) (از اقرب الموارد).
رَبّ. (از المنجد) (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (از ع، اِ) ربا. معاملهٔ ربا. (یادداشت
مرحوم دهخدا) مُمالِ «ربا»:
سخن مجوی فزون زآنکه حق تست از من
که این ربی بود و نیستمان حلال ربی.
ناصرخسرو.
مرحوم دهخدا) مُمالِ «ربا»:
سخن مجوی فزون زآنکه حق تست از من
که این ربی بود و نیستمان حلال ربی.
ناصرخسرو.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِبْ بی ی ] (ع ص نسبی، اِ) گروه
بسیار. ج، رِبّیّون. (یادداشت مرحوم دهخدا).
واحد رِبّیّین است، و هم الوف من الناس.
هزارها. ج، رِبّیّون. (از ناظم الاطباء) (منتهی
الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).
|| خدای ترس. (یادداشت ...
بسیار. ج، رِبّیّون. (یادداشت مرحوم دهخدا).
واحد رِبّیّین است، و هم الوف من الناس.
هزارها. ج، رِبّیّون. (از ناظم الاطباء) (منتهی
الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).
|| خدای ترس. (یادداشت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ بی ی ] (ع اِ) رباء. ربا. (ناظم الاطباء).
رجوع به رباء و ربا شود.
رجوع به رباء و ربا شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ ] (ع اِ) جِ رُبْوة. رَبْوة. رِبْوة. ربوة
الرابیة؛ ما ارتفع من الارض. (قطر
المحیط): دلم را بتماشای صحرا نظری
است و جانم را به مطالعهٔ رُبی و ریاض
التفاتی. (سندبادنامه ص ۱۳۵).
الرابیة؛ ما ارتفع من الارض. (قطر
المحیط): دلم را بتماشای صحرا نظری
است و جانم را به مطالعهٔ رُبی و ریاض
التفاتی. (سندبادنامه ص ۱۳۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُبْ بی ی ] (ص نسبی) نسبت به
قبایل پنجگانهٔ رباب است لأن الواحد منهم
ربة لأنک اذا نسبت الشی ء الی الجمع ردته الی
الواحد کما تقول فی المساجد مسجدی الا ان
تکون سمیت به رجلاً ...
قبایل پنجگانهٔ رباب است لأن الواحد منهم
ربة لأنک اذا نسبت الشی ء الی الجمع ردته الی
الواحد کما تقول فی المساجد مسجدی الا ان
تکون سمیت به رجلاً ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُبْ بی ] (ع اِ) نام ماه جمادی الآخر به
جاهلیت. (السامی فی الاسامی). لیکن در
منتهی الارب رُبّ بدون «ی» بدین معنی
آمده است، آنهم نه به معنی جمادی الآخرة
بلکه بمعنی جمادی الاولی. (یادداشت مرحوم
دهخدا). رُبّی ...
جاهلیت. (السامی فی الاسامی). لیکن در
منتهی الارب رُبّ بدون «ی» بدین معنی
آمده است، آنهم نه به معنی جمادی الآخرة
بلکه بمعنی جمادی الاولی. (یادداشت مرحوم
دهخدا). رُبّی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُبْ با ] (ع ص، اِ) گوسپند بچه آورده.
|| گوسپند بچه مرده. گوسپند نوزاده، و آن
در بز و گوسفند و گاو و شتر بکار برده آید. ج،
رُباب و هو نادر قاله فی النهایة. ...
|| گوسپند بچه مرده. گوسپند نوزاده، و آن
در بز و گوسفند و گاو و شتر بکار برده آید. ج،
رُباب و هو نادر قاله فی النهایة. ...