raşit - راشد
The entry is a dictionary list for the word raşit - راشد
راشد Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
akıllı; erin; erişkin; kafalı; zom
Arapça - Türkçe sözlük
راشِد
1. kafalı
Anlamı: bilgili, kavrayışlı ve anlayışlı
2. erin
Anlamı: döl verebilen, baliğ
3. zom
Anlamı: olgun olan kimse
4. erişkin
Anlamı: vücudunun gelişimi tamamlanmış olan
5. akıllı
Anlamı: gerçeği iyi gören ve ona göre davranan
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
راشِد [مفرد]: ج راشدون، مؤ راشدة، ج مؤ راشدات ورواشِد:
1- اسم فاعل من رشَدَ.
2- فرد يصل إلى سنّ التَّكليف "يتحمل الرَّاشد المسئولية الكاملة عن أقواله وأفعاله".
3- مستقيم على طريق الحق مع تصلُّب فيه "ملِكٌ راشد"| الخلفاء الرَّاشدون: أبو بكر، وعمر، وعثمان، وعليّ رضي الله عنهم أجمعين.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (ع ص) براه شونده. (از منتهی
الارب). هدایت یابنده و در حدیث آمده است:
علیکم بسنتی سنة الخلفاء الراشدین من
بعدی. (از اقرب الموارد). راه راست رونده.
(فرهنگ اشتینگاس). کسی که براه راست
است. (فرهنگ نظام). راه ...
الارب). هدایت یابنده و در حدیث آمده است:
علیکم بسنتی سنة الخلفاء الراشدین من
بعدی. (از اقرب الموارد). راه راست رونده.
(فرهنگ اشتینگاس). کسی که براه راست
است. (فرهنگ نظام). راه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) نام سرزمینی است در بین
کرمان و سیستان. رجوع به راشاک در همین
لغت نامه و تاریخ سیستان حاشیهٔ ص ۲۴۵ و
ابن خرداد به ص ۵۰ شود.
کرمان و سیستان. رجوع به راشاک در همین
لغت نامه و تاریخ سیستان حاشیهٔ ص ۲۴۵ و
ابن خرداد به ص ۵۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) غلام و امین ادریس بن
عبداللََّه بن حسن مثنی: که در مدینه و سپس در
مکه در خدمت او بود و پس از واقعهٔ «فخ» که
حسین بن علی بن حسن مثلث کشته شد (سنه
۱۶۹ ...
عبداللََّه بن حسن مثنی: که در مدینه و سپس در
مکه در خدمت او بود و پس از واقعهٔ «فخ» که
حسین بن علی بن حسن مثلث کشته شد (سنه
۱۶۹ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) غلام المعتضد خلیفهٔ
عباسی بود که خلیفه حکومت همدان و
نواحی آن را به او داد. پس راشد به دینور
رفت و در همانجا درگذشت. (از مجمل
التواریخ والقصص ص ۳۶۷).
عباسی بود که خلیفه حکومت همدان و
نواحی آن را به او داد. پس راشد به دینور
رفت و در همانجا درگذشت. (از مجمل
التواریخ والقصص ص ۳۶۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) غلام الموفق بود که وقتی
صاعد خلیفه را نسبت به یوحنابن بختیشوع
بدبین کرده بود و اموال او را تصرف کرده
بودند الموفق فرمان داد تا صاعد و راشد اموال
یوحنا را به او بازگردانند ...
صاعد خلیفه را نسبت به یوحنابن بختیشوع
بدبین کرده بود و اموال او را تصرف کرده
بودند الموفق فرمان داد تا صاعد و راشد اموال
یوحنا را به او بازگردانند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن اسحاق مکنی به
ابوحکیمه. رجوع به ابوحکیمه در همین
لغت نامه شود.
ابوحکیمه. رجوع به ابوحکیمه در همین
لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) راشدبن اسحاق بن راشد
ابوحلیمهٔ کاتب. ادیب و شاعر و نویسنده بود.
ابن مرزبان در طبقات الشعراء نام وی را ذکر
کرده و گفته است که بیشتر اشعار او مضمون
شکوه و آه و ناله دارد و آن ...
ابوحلیمهٔ کاتب. ادیب و شاعر و نویسنده بود.
ابن مرزبان در طبقات الشعراء نام وی را ذکر
کرده و گفته است که بیشتر اشعار او مضمون
شکوه و آه و ناله دارد و آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن حبیش. احمد و ابن
خزیمة و طبرانی و برخی دیگر او را در شمار
صحابه یاد کرده اند ولی بغوی در سماع
حدیث او شک کرده و او را از صحابه ندانسته
و بخاری و ...
خزیمة و طبرانی و برخی دیگر او را در شمار
صحابه یاد کرده اند ولی بغوی در سماع
حدیث او شک کرده و او را از صحابه ندانسته
و بخاری و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن زفر. غلام سلمةبن
عبدالملک بود و در عصر عمربن عبدالعزیز
میزیست. وی از پدر خود زفر روایاتی دربارهٔ
ولید و عمر دارد. رجوع به سیرة عمربن
عبدالعزیز ص ۲۴۸ شود.
عبدالملک بود و در عصر عمربن عبدالعزیز
میزیست. وی از پدر خود زفر روایاتی دربارهٔ
ولید و عمر دارد. رجوع به سیرة عمربن
عبدالعزیز ص ۲۴۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن سعد. از محدثان بود و
از پیغمبر (ص) احادیثی روایت کرده است.
رجوع به البیان و التبیین ج ۲ ص ۲۱ شود.
از پیغمبر (ص) احادیثی روایت کرده است.
رجوع به البیان و التبیین ج ۲ ص ۲۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن عبدرب. که بگفتهٔ ابن
عساکر حضرت رسول نامه ای به او نوشته
است. شاید همان راشد سلمی ابن عبدربه
باشد. (از الاصابة ج ۱ قسم اول ص ۲).
عساکر حضرت رسول نامه ای به او نوشته
است. شاید همان راشد سلمی ابن عبدربه
باشد. (از الاصابة ج ۱ قسم اول ص ۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن عمرو: در سال ۴۲
هـ . ق. بفرمان معاویه به سند لشکر کشید و
دست بغارت و تاراج زد. (از حبیب السیر چ
خیام طهران ج ۲ ص ۱۱۶).
هـ . ق. بفرمان معاویه به سند لشکر کشید و
دست بغارت و تاراج زد. (از حبیب السیر چ
خیام طهران ج ۲ ص ۱۱۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابوسهل. از تابعان بود.
رجوع به ابوسهل راشد در همین لغت نامه
شود.
رجوع به ابوسهل راشد در همین لغت نامه
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابوعبدالجبار. از تابعان
بود. رجوع به ابوعبدالجبار راشد در همین
لغت نامه شود.
بود. رجوع به ابوعبدالجبار راشد در همین
لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابومحمد. از محدثان
است. رجوع به ابومحمد راشد در همین
لغت نامه شود.
است. رجوع به ابومحمد راشد در همین
لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ازدی ابن النضر یحمدی.
از ائمهٔ ازد اباضیهٔ عمان بود. بزرگان دولت
عمان روز عزل صلت ابن مالک (سال ۲۷۲
هـ . ق.) با او بیعت کردند و او در نزوی اقامت
گزید. گروه بسیاری از بزرگان ...
از ائمهٔ ازد اباضیهٔ عمان بود. بزرگان دولت
عمان روز عزل صلت ابن مالک (سال ۲۷۲
هـ . ق.) با او بیعت کردند و او در نزوی اقامت
گزید. گروه بسیاری از بزرگان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ایادی. ابن شهاب. نام
اصلی وی «قرصاف» بود. از طرف قومی
برگزیده شد و بخدمت رسول (ص) رفت.
حضرت او را راشد نامگذاری فرمود. (از
الاصابة قسم اول و قاموس الاعلام ترکی
ج ۳).
اصلی وی «قرصاف» بود. از طرف قومی
برگزیده شد و بخدمت رسول (ص) رفت.
حضرت او را راشد نامگذاری فرمود. (از
الاصابة قسم اول و قاموس الاعلام ترکی
ج ۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) بجلی بن عمر مکنی به
ابوالمنذر محدث است. رجوع به ابوالمنذر در
همین لغت نامه شود.
ابوالمنذر محدث است. رجوع به ابوالمنذر در
همین لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) بستی. جاحظ از قول
ابوالحسن مدائنی حکایتی دربارهٔ گفتگوی
کنیزی با او آورده است. (از البیان و التبیین
ج ۲ ص ۱۴۴).
ابوالحسن مدائنی حکایتی دربارهٔ گفتگوی
کنیزی با او آورده است. (از البیان و التبیین
ج ۲ ص ۱۴۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ثقفی، ابن معدان بن
عبدالرحیم مکنی به ابومحمد از محدثان بود و
از نعمان جد راشدیین روایت کرد و فرزندش
احمد هم از او روایت دارد. (ذکر اخبار
اصفهان ج ۱). و رجوع به کتاب المصاحف
ص ...
عبدالرحیم مکنی به ابومحمد از محدثان بود و
از نعمان جد راشدیین روایت کرد و فرزندش
احمد هم از او روایت دارد. (ذکر اخبار
اصفهان ج ۱). و رجوع به کتاب المصاحف
ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) حبسی. ابن خمیس بن
جمعةبن احمد حبسی نزوی عمانی، شاعر
بزرگی از مردم عمان بود که در عهد امامت
بلعرب بن سلطان شهرت یافت او بسال ۱۰۸۹
هـ . ق. در قریهٔ عین بنی صارخ از قرای ...
جمعةبن احمد حبسی نزوی عمانی، شاعر
بزرگی از مردم عمان بود که در عهد امامت
بلعرب بن سلطان شهرت یافت او بسال ۱۰۸۹
هـ . ق. در قریهٔ عین بنی صارخ از قرای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) حمانی. مکنی به ابومحمد،
صاحب المصاحف ضمن نقل روایتی چنین
آورده است: او از محدثان بود که یحیی اسلام
او را سالم ابومحمد حمانی خوانده ولی
ابوبکربن ابی داود گوید: که او نه سالم است و
نه ...
صاحب المصاحف ضمن نقل روایتی چنین
آورده است: او از محدثان بود که یحیی اسلام
او را سالم ابومحمد حمانی خوانده ولی
ابوبکربن ابی داود گوید: که او نه سالم است و
نه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) حنبلی. ابن علی، مرد
فاضلی از اهل نجد بود. رسالهٔ «مثیرالوجد فی
معرفة انصاب ملوک نجد» از تألیفات اوست.
او بعد از سال ۱۲۹۱ هـ . ق. درگذشت. (از
اعلام زرکلی چ ۲ ج ۳ ص ۳۴).
فاضلی از اهل نجد بود. رسالهٔ «مثیرالوجد فی
معرفة انصاب ملوک نجد» از تألیفات اوست.
او بعد از سال ۱۲۹۱ هـ . ق. درگذشت. (از
اعلام زرکلی چ ۲ ج ۳ ص ۳۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) سلمی. ابن حفض مکنی به
ابواثیلة، که از طرف حضرت رسول بنام راشد
تسمیه شده است، راشد در فتح مکه حاضر
بوده است. او طبع شاعری داشته و دربارهٔ
شکستن و برانداختن بتها شعری گفته است.
(از اعلام زرکلی ...
ابواثیلة، که از طرف حضرت رسول بنام راشد
تسمیه شده است، راشد در فتح مکه حاضر
بوده است. او طبع شاعری داشته و دربارهٔ
شکستن و برانداختن بتها شعری گفته است.
(از اعلام زرکلی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) سلمی. ابن سعید، صحابی
بود. رجوع به الاصابة ج ۲ قسم اول شود.
بود. رجوع به الاصابة ج ۲ قسم اول شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) سلمی. ابن عبدربه، از بنی
سلیم بود و سدانت این قبیله داشت و روزی
دو روباه بر یک بت دویدند و آب تاختند و
چون راشد این بدید، گفت:
اربّ یبول ثعلبان برأسه
لقد ذلّ من بالت ...
سلیم بود و سدانت این قبیله داشت و روزی
دو روباه بر یک بت دویدند و آب تاختند و
چون راشد این بدید، گفت:
اربّ یبول ثعلبان برأسه
لقد ذلّ من بالت ...