Kalemûn - قلمون
The entry is a dictionary list for the word Kalemûn - قلمون
قلمون Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
قلمون: القَلَمُونُ: مَطارِفُ كثيرة الأَلوانِ، مثَّلَ به سيبويه وفسره السيرافي. التهذيب في الرباعي: الفراء قَلَمُونٌ هو فَعَلُونٌ مثل قَرَبوسٍ، وهو موضع، قال: وقال غيره أَبو قَلَمُون ثوب يُتراءَى إِذا أَشْرَقتْ عليه الشمسُ بأَلوانٍ شَتَّى، قال: ولا أَدري لم قيل له ذلك؛ قال: وقال لي قائل سكن مصْرَ أَبو قَلَمُون طائر من طير الماء يُتراءَى بأَلوان شَتَّى فشُبِّه الثوبُ به؛ وقال: بنَفْسِي حاضِرٌ ببَقِيعِ حَوْضَى، وأَبياتٌ على القَلَمُونِ جُونُ جعل القَلَمُونَ موضعاً.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ لَ ] (اِ) حربا را گویند و آن را
بوقلمون و ابوقلمون نیز گویند. (آنندراج).
بوقلمون. (ناظم الاطباء) (اشتنیگاس).
|| پارچهٔ الوان و گلی. (ناظم الاطباء).
|| نام گلی است. (اشتینگاس).
بوقلمون و ابوقلمون نیز گویند. (آنندراج).
بوقلمون. (ناظم الاطباء) (اشتنیگاس).
|| پارچهٔ الوان و گلی. (ناظم الاطباء).
|| نام گلی است. (اشتینگاس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ لَ ] (اِخ) موضعی است در
دمشق و ابوعبید بکری گوید: در واح الداخلة
قلعه ای است بنام قلعون و آبهای ترشی دارد و
از آن برای کشت و زرع استفاده کنند. (معجم
البلدان) (منتهی الارب).
دمشق و ابوعبید بکری گوید: در واح الداخلة
قلعه ای است بنام قلعون و آبهای ترشی دارد و
از آن برای کشت و زرع استفاده کنند. (معجم
البلدان) (منتهی الارب).
Kalemûn - قلمون other entries
Next Words