cumcum - جمجم
The entry is a dictionary list for the word cumcum - جمجم
جمجم Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
الوسيط
(جَمْجَمَ) فلانٌ: لم يُبَيِّن كلامَه، ويقال: جَمْجَمَ كلامَه. و- الشيءَ في صدره: أَخفاه ولم يُبْدِهِ. و- فلاناً: أَهلكه.
(تَجَمْجَمَ) فلانٌ: جَمْجَمَ.
(الجُمْجُمُ): المَداس. (مع).
(الجُمْجُمَةُ): عظم الرأس المشتمل على الدماغ. و- الرأْس. و- الإنسان. و- رئيس القوم وسيِّدهم. و- كُلُّ بني أَب لهم عزٌّ وشرفٌ. و- قَدح من خشب. و- ضربٌ من المكاييل. و- الخشبة تكون في رأْسها سِكَّة الحرث. و- البئر تحفر في السَّبَخة. (ج) جُمْجُمٌ، وَجَمَاجِمُ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ جُ ] (معرب، اِ) گیوه، و آن
پاافزاری است که زیر آن از لته و بالای آن
ریسمان باشد، و این معرب چمچم است.
(منتهی الارب) (برهان). در دبستان المذاهب
(ص ۴۱) به نقل از «بزمگاه» جمجمه را بدین ...
پاافزاری است که زیر آن از لته و بالای آن
ریسمان باشد، و این معرب چمچم است.
(منتهی الارب) (برهان). در دبستان المذاهب
(ص ۴۱) به نقل از «بزمگاه» جمجمه را بدین ...