biro - برو
The entry is a dictionary list for the word biro - برو
برو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ رْوْ ] (ع مص) «برة» و حلقه کردن در
بینی شتر. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب
الموارد). و رجوع به برة شود. || آفریدن.
(از منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (تاج
المصادر بیهقی). برء. و ...
بینی شتر. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب
الموارد). و رجوع به برة شود. || آفریدن.
(از منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (تاج
المصادر بیهقی). برء. و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ / بُ ] (اِ) ابرو، که به عربی حاجب
است. (از برهان). ابرو. (اوبهی) (صحاح
الفرس). مخفف ابرو:
بر من ای سنگدل دروت مکن
ناز بر من تو با بروت مکن.بارانی.
ببینی بروهای پیچان من
فدای تو بادا ...
است. (از برهان). ابرو. (اوبهی) (صحاح
الفرس). مخفف ابرو:
بر من ای سنگدل دروت مکن
ناز بر من تو با بروت مکن.بارانی.
ببینی بروهای پیچان من
فدای تو بادا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (حرف اضافه +ضمیر) (از: بر +
-و، مخفف او) مخفف بر او. (ناظم الاطباء):
همی تاخت تا پیش قیصر چو باد
سخنهای خسرو برو کرد یاد.فردوسی.
و رجوع به بر و او شود. ||
-و، مخفف او) مخفف بر او. (ناظم الاطباء):
همی تاخت تا پیش قیصر چو باد
سخنهای خسرو برو کرد یاد.فردوسی.
و رجوع به بر و او شود. ||
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ رْوْ ] (اِخ) نام ماه. || ستارهٔ مشتری.
(برهان). صاحب آنندراج گوید بدین معنی
«پرو» است مخفف پروین، و نه ستارهٔ
مشتری. رجوع به پرو شود.
(برهان). صاحب آنندراج گوید بدین معنی
«پرو» است مخفف پروین، و نه ستارهٔ
مشتری. رجوع به پرو شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِ) مخفف بروت، که به عربی
شارب گویند. (برهان). صاحب آنندراج گوید
این لغت بدین معنی صحیح نیست و برو
مخفف ابرو است نه مخفف بروت. رجوع به
بروت شود.
شارب گویند. (برهان). صاحب آنندراج گوید
این لغت بدین معنی صحیح نیست و برو
مخفف ابرو است نه مخفف بروت. رجوع به
بروت شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) شهرکی بود خرم و بسیار
کشت و برز [ از جبال ] و اکنون ویران است.
(حدود العالم). ابن خلکان (ج ۲ ص ۴۰) گوید
گمان دارم از نواحی طوس باشد.
کشت و برز [ از جبال ] و اکنون ویران است.
(حدود العالم). ابن خلکان (ج ۲ ص ۴۰) گوید
گمان دارم از نواحی طوس باشد.