irim - ارم
The entry is a dictionary list for the word irim - ارم
ارم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (ع مص) خوردن. (تاج المصادر
بیهقی) (زوزنی). خوردن تمام آنچه بر خوان
باشد. خوردن همهٔ آنچه هست بر خوان و جز
آن: ارم ما علی المائدة؛ خورد آن چه در خوان
بود و نگذاشت از آن چیزی ...
بیهقی) (زوزنی). خوردن تمام آنچه بر خوان
باشد. خوردن همهٔ آنچه هست بر خوان و جز
آن: ارم ما علی المائدة؛ خورد آن چه در خوان
بود و نگذاشت از آن چیزی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ رَ ] (ع اِ) کس. کسی. (منتهی الأرب).
یک کس. احدی. یکی. فردی. || اثری.
نشانی: ما به ارم؛ نیست در آن کسی و نه اثری
و نه نشانی. (منتهی الأرب).
یک کس. احدی. یکی. فردی. || اثری.
نشانی: ما به ارم؛ نیست در آن کسی و نه اثری
و نه نشانی. (منتهی الأرب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (ع اِ) نشانی در بیابان. (ربنجنی).
نشان که در بیابان بود. (مهذب الاسماء). نشان
از سنگ. سنگی که برای هدایت نصب شود.
علم و نشان که در بیابان برای یافتن راه بپا
کنند یا مخصوص بنشان عاد. ...
نشان که در بیابان بود. (مهذب الاسماء). نشان
از سنگ. سنگی که برای هدایت نصب شود.
علم و نشان که در بیابان برای یافتن راه بپا
کنند یا مخصوص بنشان عاد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُرْ رَ ] (ع اِ) جِ آرِمَه. دندانها یا اطراف
انگشتان. (منتهی الأرب): فلان یحرق علیه
الاُرّم؛ فلان دندان میخاید بر وی.
|| سنگها. (منتهی الأرب).
|| سنگریزه ها. (منتهی الأرب).
انگشتان. (منتهی الأرب): فلان یحرق علیه
الاُرّم؛ فلان دندان میخاید بر وی.
|| سنگها. (منتهی الأرب).
|| سنگریزه ها. (منتهی الأرب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ رَ ] (اِخ) موضعی است نزدیک اهواز.
|| ناحیه ای است به سیراف. (آنندراج).
قریه ای است بشش فرسنگی مشرق شهر
داراب. (فارسنامه).
|| ناحیه ای است به سیراف. (آنندراج).
قریه ای است بشش فرسنگی مشرق شهر
داراب. (فارسنامه).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (اِخ) (شهربانو...) دختر گودرز و
زن رستم. (فهرست شاهنامهٔ ولف):
سپردم به رستم همی خواهرم
مه بانوان شهربانو ارم.فردوسی.
زن رستم. (فهرست شاهنامهٔ ولف):
سپردم به رستم همی خواهرم
مه بانوان شهربانو ارم.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (اِخ) نام شخصی است که ساز
جنگ (چنگ) را وضع کرده است. (برهان). و
او را ارام و رامی و رامتین نیز گویند.
(جهانگیری) (آنندراج):
در دل او تاب مهر، در لب او آب لطف
باغ ارم بر ...
جنگ (چنگ) را وضع کرده است. (برهان). و
او را ارام و رامی و رامتین نیز گویند.
(جهانگیری) (آنندراج):
در دل او تاب مهر، در لب او آب لطف
باغ ارم بر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (اِخ) موضعی است به هرهزپی در
آمُل. (سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص
۱۱۳ انگلیسی).
آمُل. (سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص
۱۱۳ انگلیسی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (اِخ) پدر عاد. (ربنجنی)
(کنزاللغات) (غیاث اللغات). نام پدر عاد
نخستین. (منتهی الأرب) (مؤید الفضلاء از
زفان گویا). یا نام پدر عاد پسین. (منتهی
الأرب). || یا مادر عاد. (منتهی الأرب)
(آنندراج). || ...
(کنزاللغات) (غیاث اللغات). نام پدر عاد
نخستین. (منتهی الأرب) (مؤید الفضلاء از
زفان گویا). یا نام پدر عاد پسین. (منتهی
الأرب). || یا مادر عاد. (منتهی الأرب)
(آنندراج). || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (اِخ) نام شهر عاد. (غیاث اللغات)
(کنزاللغات) (آنندراج). باغ عاد یا نام شهری
که شداد پسر عاد بنا کرد. باغ یا شهر شداد.
(ربنجنی). بهشت شداد عاد. آورده اند که بعد
شش روز یک خشت بالای آن میرفتی ...
(کنزاللغات) (آنندراج). باغ عاد یا نام شهری
که شداد پسر عاد بنا کرد. باغ یا شهر شداد.
(ربنجنی). بهشت شداد عاد. آورده اند که بعد
شش روز یک خشت بالای آن میرفتی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (اِخ) صقعی است به آذربایجان
گروهی از ارمن و جز آنان برای قتال
باسعیدبن عاص که بغزو مردم آن ناحیه شده
بود، بدانجا اجتماع کردند. سعید، جریربن
عبداللََّه بجلی را بسوی آنان فرستاد و او ایشان ...
گروهی از ارمن و جز آنان برای قتال
باسعیدبن عاص که بغزو مردم آن ناحیه شده
بود، بدانجا اجتماع کردند. سعید، جریربن
عبداللََّه بجلی را بسوی آنان فرستاد و او ایشان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ رَ ] (اِخ) شهری است قرب ساریه از
نواحی طبرستان و اهل آن شیعه باشند.
اصطخری گوید: جبال فاذوسبان از بلاد دیلم
و مملکتی است که رئیس آن در قریه بنام اُرّم
ساکن است. مابین آن و ساریه یک ...
نواحی طبرستان و اهل آن شیعه باشند.
اصطخری گوید: جبال فاذوسبان از بلاد دیلم
و مملکتی است که رئیس آن در قریه بنام اُرّم
ساکن است. مابین آن و ساریه یک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (اِخ) ابن سام بن نوح: دمشق
دارالملک بلاد شام است و نخست ارم بن
سام بن نوح علیه السلام در آن حدود باغی
ساخت و باغ ارم که در میان طوایف امم
اشتهار دارد عبارت ...
دارالملک بلاد شام است و نخست ارم بن
سام بن نوح علیه السلام در آن حدود باغی
ساخت و باغ ارم که در میان طوایف امم
اشتهار دارد عبارت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ رَ) [ ع . ] (اِ.) نام باغی که شداد پسر عاد به تقلید از صفات بهشت درست کرده و
دعوی خدایی نمود، اما هنگام داخل شدن در آن جان باخت .
دعوی خدایی نمود، اما هنگام داخل شدن در آن جان باخت .