Hûy - هوی
The entry is a dictionary list for the word Hûy - هوی
هوی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ صوت) حکایت صوت گفتن. آواز
برآوردن با تفوه به کلمهٔ هو. مجازاً بانگ و
آواز و فریاد:
جهان پر مشک و عنبر شد ز مویش
هوا پر دود و آذر شد ز هویش.
(ویس و رامین).
همچون گوزن هوی برآورده در سماع
شیران ...
برآوردن با تفوه به کلمهٔ هو. مجازاً بانگ و
آواز و فریاد:
جهان پر مشک و عنبر شد ز مویش
هوا پر دود و آذر شد ز هویش.
(ویس و رامین).
همچون گوزن هوی برآورده در سماع
شیران ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) ترس و بیم. (آنندراج) (برهان).
|| کلمهٔ افسوس است. (حاشیهٔ برهان چ
معین). باد سرد. آه :
همه چشم پر آب و دل پر ز هوی
به طوس سپهبد نمودند روی.فردوسی.
|| کلمهٔ افسوس است. (حاشیهٔ برهان چ
معین). باد سرد. آه :
همه چشم پر آب و دل پر ز هوی
به طوس سپهبد نمودند روی.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ ] (ع ص) هَوٍ. دوست دارنده.
(منتهی الارب). صاحب هوی. (اقرب
الموارد). مؤنث آن هویة است. (اقرب
الموارد).
(منتهی الارب). صاحب هوی. (اقرب
الموارد). مؤنث آن هویة است. (اقرب
الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ وا ] (ع مص) دوست داشتن.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن
جرجانی) (اقرب الموارد). || (اِ) خواست و
عشق در خیر باشد یا در شر. (منتهی الارب)
(آنندراج). عشق. (اقرب الموارد):
چنو نه هست و ...
(منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن
جرجانی) (اقرب الموارد). || (اِ) خواست و
عشق در خیر باشد یا در شر. (منتهی الارب)
(آنندراج). عشق. (اقرب الموارد):
چنو نه هست و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ ی وی ی ] (ع اِ) پاره ای از شب.
|| بانگ و فریاد. || (مص) از بالا به زیر
افتادن یا هوی به فتح بالا برآمدن و به ضم
فرودافتادن. ...
|| بانگ و فریاد. || (مص) از بالا به زیر
افتادن یا هوی به فتح بالا برآمدن و به ضم
فرودافتادن. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هُ وی ی ] (ع اِ) پاره ای از شب.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد). || بانگ و
فریاد. || (مص) فرودآمدن عقاب بر شکار
و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب
الموارد). ...
(منتهی الارب) (اقرب الموارد). || بانگ و
فریاد. || (مص) فرودآمدن عقاب بر شکار
و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب
الموارد). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ وا ] (ع مص) پیش آوردن و نرم
گردانیدن. (منتهی الارب). هِواء. (اقرب
الموارد). گویند: الهواء و اللواء؛ أی ان تقبل
بالشی ء و تدبر أی تلاینه مرة و تشاذه اخری.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب).
گردانیدن. (منتهی الارب). هِواء. (اقرب
الموارد). گویند: الهواء و اللواء؛ أی ان تقبل
بالشی ء و تدبر أی تلاینه مرة و تشاذه اخری.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب).
Hûy - هوی other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.