Gûr - گور
The entry is a dictionary list for the word Gûr - گور
گور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
mezar
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) به معنی قبر باشد، و آن جایی است
که مردهٔ آدمی را در آن بگذارند. (برهان). قبر
معرب گور است. (آنندراج). تربت. خاک.
نهفت. ستودان. ادم. ثُکنة. (منتهی الارب).
جَدَت. (دهار). جَدَف: حَفیر؛ گور کنده. رَجَم.
رَجمة. رُجمة. راموس. رَمس. ضَریح. رَیْم.
طَفد. ...
که مردهٔ آدمی را در آن بگذارند. (برهان). قبر
معرب گور است. (آنندراج). تربت. خاک.
نهفت. ستودان. ادم. ثُکنة. (منتهی الارب).
جَدَت. (دهار). جَدَف: حَفیر؛ گور کنده. رَجَم.
رَجمة. رُجمة. راموس. رَمس. ضَریح. رَیْم.
طَفد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شهرکی است خرم [ به پارس ]،
اردشیر بابکان کرده است و مستقر او بودی و
از گرد وی باره ای محکم است و از وی آب
طلع و آب قیصوم خیزد که به همهٔ جهان ببرند
و جای دیگر نباشد. ...
اردشیر بابکان کرده است و مستقر او بودی و
از گرد وی باره ای محکم است و از وی آب
طلع و آب قیصوم خیزد که به همهٔ جهان ببرند
و جای دیگر نباشد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ / گُو ] (ص، اِ) آتش پرستانی را
گویند که به دین و ملت زردشت باشند. و
ایشان را مغ میگویند. (برهان). گبر. (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). رجوع به گبر شود:
اگر گوریم و ترسا ور مسلمان
به ...
گویند که به دین و ملت زردشت باشند. و
ایشان را مغ میگویند. (برهان). گبر. (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). رجوع به گبر شود:
اگر گوریم و ترسا ور مسلمان
به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) طایفه ای از طوایف ناحیهٔ مکران.
(جغرافیای سیاسی کیهان ص ۱۰۱).
(جغرافیای سیاسی کیهان ص ۱۰۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) قومی و قبیله ای باشند از
کفار هندوستان. (برهان). آنها را گوره نیز
خوانند. (جهانگیری).
کفار هندوستان. (برهان). آنها را گوره نیز
خوانند. (جهانگیری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام شهری بوده در دارالملک
بنگاله، و اکنون خراب است. (برهان).
بنگاله، و اکنون خراب است. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ رَ ] (اِخ) نام یکی از زهاد هند که
کتابی به همین نام نوشته است. (ماللهند
بیرونی ص ۶۳).
کتابی به همین نام نوشته است. (ماللهند
بیرونی ص ۶۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ رَ ] (اِخ) نام رب النوع زهره نزد
هندیان. (ماللهند بیرونی ص ۲۶۱).
هندیان. (ماللهند بیرونی ص ۲۶۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) نام دختر کوه همنت و زن
مهادیو (به عقیدهٔ هندوان). (ماللهند بیرونی
ص ۵۷، ۲۸۸).
مهادیو (به عقیدهٔ هندوان). (ماللهند بیرونی
ص ۵۷، ۲۸۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ وَ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای
نه گانهٔ بخش ساردوئیهٔ شهرستان جیرفت که
در خاور ساردوئیه واقع شده و حدود آن به
شرح زیر است: از طرف شمال به دهستان
تهرود، از خاور به دهستان مرغک ...
نه گانهٔ بخش ساردوئیهٔ شهرستان جیرفت که
در خاور ساردوئیه واقع شده و حدود آن به
شرح زیر است: از طرف شمال به دهستان
تهرود، از خاور به دهستان مرغک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ وَ ] (اِخ) دهی است که مرکز
دهستان بخش ساردوئیهٔ شهرستان جیرفت
است و در ۵۰ هزارگزی خاور ساردوئیه، سر
راه مالرو دارزین به ساردوئیه واقع است.
کوهستانی و سردسیر است و سکنهٔ آن ۱۶۳
تن است. آب آن از قنات ...
دهستان بخش ساردوئیهٔ شهرستان جیرفت
است و در ۵۰ هزارگزی خاور ساردوئیه، سر
راه مالرو دارزین به ساردوئیه واقع است.
کوهستانی و سردسیر است و سکنهٔ آن ۱۶۳
تن است. آب آن از قنات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ وَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد که در ۲۵
هزارگزی جنوب مهریز و ۵ هزارگزی جنوب
خاوری جادهٔ فرعی ابرقو به فخرآباد و سریزد
واقع شده است. کوهستانی و معتدل و سکنهٔ
آن ۱۹۰ ...
میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد که در ۲۵
هزارگزی جنوب مهریز و ۵ هزارگزی جنوب
خاوری جادهٔ فرعی ابرقو به فخرآباد و سریزد
واقع شده است. کوهستانی و معتدل و سکنهٔ
آن ۱۹۰ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) قبر، جای دفن مرده . ؛ ~ خود را کندن کنایه از: اسباب نابود خود را فراهم
کردن ؛ ~ خود را گم کردن کنایه از: رفتن و ناپدید شدن شخص بد یا دشمن .
کردن ؛ ~ خود را گم کردن کنایه از: رفتن و ناپدید شدن شخص بد یا دشمن .
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
sın(izah: (sınğmaq: gizlənmək). gor. gömük.
sıntaş: gömük daşı. balbal.)
sıntaş: gömük daşı. balbal.)