Kulâb - قلاب
The entry is a dictionary list for the word Kulâb - قلاب
قلاب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
kanca
Farsça - Türkçe sözlük
kanca
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (ع اِ) گرگ. (اقرب الموارد)
(ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه).
(ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ ] (ع اِ) بیماریی است دل را.
|| بیماریی است که شتر را به روزی بکشد.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء).
|| بیماریی است که شتر را به روزی بکشد.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ لْ لا ] (اِ) خار آهنی خمیدهٔ
حلقه مانند که چیزی بدان توان آویخت.
(غیاث اللغات). چنگک.
<۳۰۴۰>...
|| در اصطلاح تیراندازان، نوعی از
کشیدن کمان. (آنندراج):
تا پنجه به قلاب زدی سوی کمان
از زور ...
حلقه مانند که چیزی بدان توان آویخت.
(غیاث اللغات). چنگک.
<۳۰۴۰>...
|| در اصطلاح تیراندازان، نوعی از
کشیدن کمان. (آنندراج):
تا پنجه به قلاب زدی سوی کمان
از زور ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ لْ لا ] (ع ص) گرداننده از سره به
ناسره. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث
اللغات). || آنکه پول قلب سکه میکند.
(ناظم الاطباء). آنکه بر زر قلب سکه زند.
(آنندراج):
خموش حافظ و این نکته ...
ناسره. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث
اللغات). || آنکه پول قلب سکه میکند.
(ناظم الاطباء). آنکه بر زر قلب سکه زند.
(آنندراج):
خموش حافظ و این نکته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ ] (اِخ) کوهی است در دیار
بنی اسد. بشربن عمروبن مرند در آن به قتل
رسید. خرنق دختر هفان بن بدر دربارهٔ آن
اشعاری دارد. (معجم البلدان).
بنی اسد. بشربن عمروبن مرند در آن به قتل
رسید. خرنق دختر هفان بن بدر دربارهٔ آن
اشعاری دارد. (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(قُ لّ) [ ع . ] (اِ.) وسیله خمیدة سرکج برای گرفتن ، کشیدن یا آویختن .
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
قَلاَّبٌ
мн. اتٌ
1.
1) опрокидывающий(ся) ; а) опрокидывающаяся тележка; б) самосвал; в) ж. -д. думпкар
2) непостоянный, изменчивый; 2. мн. اتٌ - (тж. سيّارة قلاّبـة) самосвал