Aliyy - علی
The entry is a dictionary list for the word Aliyy - علی
علی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ لْ یْ ] (ع مص) بالای سقف برآمدن.
(از منتهی الارب). بالا رفتن و صعود کردن.
(از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغة).
عِلْی. عُلیّ. رجوع به عِلْی و عُلیّ شود. || (اِ)
هر جای بلند. ...
(از منتهی الارب). بالا رفتن و صعود کردن.
(از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغة).
عِلْی. عُلیّ. رجوع به عِلْی و عُلیّ شود. || (اِ)
هر جای بلند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ لْ یْ ] (اِخ) موضعی است در جبال
هذیل. و در شعر امیةبن ابی عائذ آمده
است :
لمن الخیام بعلی فالاحراص
فالسودتَین فمجمع الابواص.
(از معجم البلدان).
هذیل. و در شعر امیةبن ابی عائذ آمده
است :
لمن الخیام بعلی فالاحراص
فالسودتَین فمجمع الابواص.
(از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ لْ یْ ] (ع مص) بالای سقف برآمدن.
(از منتهی الارب). بالا رفتن و صعود کردن.
(از تاج العروس) (متن اللغة). عَلْی. عُلیّ.
رجوع به عَلْی و عُلیّ شود. || (اِ) اشراف و
اجله. (از ناظم ...
(از منتهی الارب). بالا رفتن و صعود کردن.
(از تاج العروس) (متن اللغة). عَلْی. عُلیّ.
رجوع به عَلْی و عُلیّ شود. || (اِ) اشراف و
اجله. (از ناظم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ لا ] (ع جرف جر) بر. (ناظم
الاطباء). برای استعلا بکار رود. (از
منتهی الارب) (از لسان العرب) (تاج العروس)
(مغنی اللبیب). مانند: {/B«وَ عَلَیْهََا وَ عَلَی
اَلْفُلْکِ تُحْمَلُونَ ». ۱-۶۲۳:۲۲/}(قرآن ۲۳/۲۲).
(منتهی الارب). برای استعلا ...
الاطباء). برای استعلا بکار رود. (از
منتهی الارب) (از لسان العرب) (تاج العروس)
(مغنی اللبیب). مانند: {/B«وَ عَلَیْهََا وَ عَلَی
اَلْفُلْکِ تُحْمَلُونَ ». ۱-۶۲۳:۲۲/}(قرآن ۲۳/۲۲).
(منتهی الارب). برای استعلا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ لا ] (ع اِمص) بزرگی و بلندی قدر و
بلندی در منزلت. (منتهی الارب). بزرگی و
شرف. (از اقرب الموارد). رجوع به علا شود.
|| (ص، اِ) جِ عُلیا. (اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء). رجوع به علیا ...
بلندی در منزلت. (منتهی الارب). بزرگی و
شرف. (از اقرب الموارد). رجوع به علا شود.
|| (ص، اِ) جِ عُلیا. (اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء). رجوع به علیا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ لا ] (اِخ) شهری است به سواد
وادی القری. (منتهی الارب) (از متن اللغة).
علا. (معجم البلدان) (متن اللغة). موضعی
است از ناحیهٔ وادی القری، که بین آن و شام
واقع شده و پیغمبر (ص) در راه خویش ...
وادی القری. (منتهی الارب) (از متن اللغة).
علا. (معجم البلدان) (متن اللغة). موضعی
است از ناحیهٔ وادی القری، که بین آن و شام
واقع شده و پیغمبر (ص) در راه خویش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ لا ] (اِخ) موضعی است به دیار
غطفان. (منتهی الارب). علا. (معجم البلدان)
(متنن اللغة).
غطفان. (منتهی الارب). علا. (معجم البلدان)
(متنن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ لا ] (اِخ) چند چاه است به دیار
کلاب. (منتهی الارب). چاههایی است نزدیک
حصا از دیار کلاب. (از معجم البلدان).
چاههایی به دیار بنی کلاب. (از متن اللغة).
علا. (معجم البلدان) (متن اللغة).
کلاب. (منتهی الارب). چاههایی است نزدیک
حصا از دیار کلاب. (از معجم البلدان).
چاههایی به دیار بنی کلاب. (از متن اللغة).
علا. (معجم البلدان) (متن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ لا ] (اِخ) موضعی است به دیار
بنی تمیم. (از متن اللغة). علا. (متن اللغة).
بنی تمیم. (از متن اللغة). علا. (متن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (اِ) ممال عُلی ََ در فارسی. رجوع به
عُلی ََ شود:
جمال حسن معالی ابوالحسن طاهر
که از ثری اثر قدر اوست تا به علی.
ادیب صابر.
عُلی ََ شود:
جمال حسن معالی ابوالحسن طاهر
که از ثری اثر قدر اوست تا به علی.
ادیب صابر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ لْ لی ی ] (ع اِ) مکان بلند. (یادداشت
مرحوم دهخدا). || آسمان هفتم. (یادداشت
مرحوم دهخدا). || دیوان خیر که در آن
أعمال صلحا نوشته میشود. (یادداشت مرحوم
دهخدا). ...
مرحوم دهخدا). || آسمان هفتم. (یادداشت
مرحوم دهخدا). || دیوان خیر که در آن
أعمال صلحا نوشته میشود. (یادداشت مرحوم
دهخدا). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ لْ لی ی ] (ع اِ) اشراف و اجلهٔ مردم.
(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عِلّی. عِلّیة.
عُلّیة.
(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عِلّی. عِلّیة.
عُلّیة.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ لی ی ] (ع ص) بلند. (منتهی الارب)
(از لسان العرب) (تاج العروس) (اقرب
الموارد). بلندبرآمده و درشت. || بزرگ و
بلندقدر و شریف. (منتهی الارب). شریف.
(لسان العرب). شریف و بزرگ. (از اقرب
الموارد). ...
(از لسان العرب) (تاج العروس) (اقرب
الموارد). بلندبرآمده و درشت. || بزرگ و
بلندقدر و شریف. (منتهی الارب). شریف.
(لسان العرب). شریف و بزرگ. (از اقرب
الموارد). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن آیبک بن عبداللََّه تقصادی
ناصری دمشقی، ملقب به علاءالدین. رجوع به
علی دمشقی شود.
ناصری دمشقی، ملقب به علاءالدین. رجوع به
علی دمشقی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن آیبک بن ترکمانی
صالحی، ملقب به نورالدین و منصور. دومین
تن از ممالیک بحری در مصر و شام. رجوع به
علی بحری (ابن آیبک...) شود.
صالحی، ملقب به نورالدین و منصور. دومین
تن از ممالیک بحری در مصر و شام. رجوع به
علی بحری (ابن آیبک...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن أبان مهلبی. رجوع به
علی مهلبی (ابن أبان...) شود.
علی مهلبی (ابن أبان...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم. از فضلای اواخر
قرن ۱۲ و اوایل قرن ۱۳ هجری بود. وی در
سال ۱۱۴۱ هـ . ق. متولد شد و در ۱۲۱۳ هـ . ق.
درگذشت. او راست: سر المصون فی نکتة
الاظهار و الاضمار. (از ...
قرن ۱۲ و اوایل قرن ۱۳ هجری بود. وی در
سال ۱۱۴۱ هـ . ق. متولد شد و در ۱۲۱۳ هـ . ق.
درگذشت. او راست: سر المصون فی نکتة
الاظهار و الاضمار. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم، ملقب به بوش.
محدث است. (از منتهی الارب). و مؤلف تاج
العروس لقب او را «بوشی» ذکر کرده است و
می نویسد که او را محمدبن عبدالرحمان
حضرمی روایت میکند.
محدث است. (از منتهی الارب). و مؤلف تاج
العروس لقب او را «بوشی» ذکر کرده است و
می نویسد که او را محمدبن عبدالرحمان
حضرمی روایت میکند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن ابی بکر
انصاری شافعی، مشهور به کلبشی و
کلبشاوی. رجوع به علی انصاری شود.
انصاری شافعی، مشهور به کلبشی و
کلبشاوی. رجوع به علی انصاری شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن احمدبن
علی بن عمر حلبی قاهری شافعی، ملقب به
نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی
حلبی شود.
علی بن عمر حلبی قاهری شافعی، ملقب به
نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی
حلبی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن اسماعیل
غزنوی حنفی، ملقب به ناصرالدین. رجوع به
علی غزنوی شود.
غزنوی حنفی، ملقب به ناصرالدین. رجوع به
علی غزنوی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن بختیشوع
کفرطابی. پزشک و کحال قرن پنجم هجری.
رجوع به علی کفرطابی شود.
کفرطابی. پزشک و کحال قرن پنجم هجری.
رجوع به علی کفرطابی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن بکش، مکنی
به ابوالحسن. وی طبیب بود، و در ۲۵ یا ۲۶
ذی القعدهٔ سال ۳۹۴ هـ . ق. درگذشت. او را
مقالاتی کوتاه است. (از معجم المؤلفین ج ۷
ص ۴ از تاریخ الحکماء ...
به ابوالحسن. وی طبیب بود، و در ۲۵ یا ۲۶
ذی القعدهٔ سال ۳۹۴ هـ . ق. درگذشت. او را
مقالاتی کوتاه است. (از معجم المؤلفین ج ۷
ص ۴ از تاریخ الحکماء ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن بکوس، مکنی
به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن...)
و نیز به علی بن ابراهیم بن بکش شود.
به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن...)
و نیز به علی بن ابراهیم بن بکش شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن سلمان بن
سلیمان عطار دمشقی شافعی، ملقب به
علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به
علی عطار شود.
سلیمان عطار دمشقی شافعی، ملقب به
علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به
علی عطار شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن سعیدبن یوسف
حوفی مصری، مکنی به ابوالحسن. رجوع به
علی حوفی شود.
حوفی مصری، مکنی به ابوالحسن. رجوع به
علی حوفی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن سلمةبن بحر
قطان قزوینی، مکنی به ابوالحسن. رجوع به
علی قطان شود.
قطان قزوینی، مکنی به ابوالحسن. رجوع به
علی قطان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن شاطر. عالم
ریاضی دمشق (متوفی در سال ۷۷۷ هـ . ق.).
رجوع به علی بن شاطر و به ابن شاطر شود.
ریاضی دمشق (متوفی در سال ۷۷۷ هـ . ق.).
رجوع به علی بن شاطر و به ابن شاطر شود.
Aliyy - علی other entries
Next Words