Tayyib - طیب
The entry is a dictionary list for the word Tayyib - طیب
طیب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص، اِ) بوی خوش. (منتهی
الارب) (مهذب الاسماء). خوشبوی. عطر.
بوی. داود ضریر انطاکی گوید: طیب، بر هر
شی ء که بوی خوش داشته باشد اطلاق
میگردد مانند مشک و عنبر و غالیه و مانند
آن. (تذکرهٔ داود ضریر انطاکی ...
الارب) (مهذب الاسماء). خوشبوی. عطر.
بوی. داود ضریر انطاکی گوید: طیب، بر هر
شی ء که بوی خوش داشته باشد اطلاق
میگردد مانند مشک و عنبر و غالیه و مانند
آن. (تذکرهٔ داود ضریر انطاکی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شهری است میان واسط و تستر.
(منتهی الارب). یاقوت در معجم البلدان
آورده که: طیب شهرکی است بین واسط و
خوزستان و اهالی آن تا زمان حاضر نبطی
بوده و هستند و بزبان قوم نبط سخن گویند.
خبر داد مرا داودبن ...
(منتهی الارب). یاقوت در معجم البلدان
آورده که: طیب شهرکی است بین واسط و
خوزستان و اهالی آن تا زمان حاضر نبطی
بوده و هستند و بزبان قوم نبط سخن گویند.
خبر داد مرا داودبن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (ع ص) پاک. (منتهی
الارب) (غیاث اللغات). پاکیزه. طاهر. قوله
تعالی : {/Bوَ هُدُوا إِلَی اَلطَّیِّبِ مِنَ اَلْقَوْلِ
۱-۶۲۲:۲۴/}(قرآن ۲۲/۲۴) و ایشان را راه نمائید
بگفتار پاک، و هو قول لااله ...
الارب) (غیاث اللغات). پاکیزه. طاهر. قوله
تعالی : {/Bوَ هُدُوا إِلَی اَلطَّیِّبِ مِنَ اَلْقَوْلِ
۱-۶۲۲:۲۴/}(قرآن ۲۲/۲۴) و ایشان را راه نمائید
بگفتار پاک، و هو قول لااله ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (اِخ) لقب مرّةبن
شراحیل بن الطیب مُکنی به ابواسماعیل
است. چون پیوسته بعبادت مشغول بودی و
زهد ورزیدی بدین لقب ملقب گردید. (انساب
سمعانی برگ ۳۷۶).
شراحیل بن الطیب مُکنی به ابواسماعیل
است. چون پیوسته بعبادت مشغول بودی و
زهد ورزیدی بدین لقب ملقب گردید. (انساب
سمعانی برگ ۳۷۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (اِخ) ابن اسماعیل بن
ابراهیم الذهلی، کنیتش ابومحمد و معروف به
ابوحمدون دلال و یکی از مشاهیر قُراء و
صلحاء زهاد بوده. از کسائی قرائت روایت
میکرد، همچنین از یعقوب حضرمی، و نیز از
مُسیب بن شریک ...
ابراهیم الذهلی، کنیتش ابومحمد و معروف به
ابوحمدون دلال و یکی از مشاهیر قُراء و
صلحاء زهاد بوده. از کسائی قرائت روایت
میکرد، همچنین از یعقوب حضرمی، و نیز از
مُسیب بن شریک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن احمد
مکنی به ابومحمد. او راست: قلائد النحر فی
وفیات اعیان الدهر که ترجمهٔ احوال را
بترتیب سنوات تا سال ۹۲۷ هـ . ق. تدوین کرده
است. (کشف الظنون چ اسلامبول ج ۲).
مکنی به ابومحمد. او راست: قلائد النحر فی
وفیات اعیان الدهر که ترجمهٔ احوال را
بترتیب سنوات تا سال ۹۲۷ هـ . ق. تدوین کرده
است. (کشف الظنون چ اسلامبول ج ۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (اِخ) ابن محمد الخسروانی،
کنیت وی ابوطاهر است. عوفی در تذکرهٔ
خویش آورده است: خسروانی نوای ثنای او
راه انقطاع اسم زدی و مخدرات خاطر او دل
مخالف و موافق ربودی. از اماثل شعرای
آل سامان بوده در ...
کنیت وی ابوطاهر است. عوفی در تذکرهٔ
خویش آورده است: خسروانی نوای ثنای او
راه انقطاع اسم زدی و مخدرات خاطر او دل
مخالف و موافق ربودی. از اماثل شعرای
آل سامان بوده در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (اِخ) ابن محمد رسول اللََّه
(ص). صاحب «الاصابة» در قسم سوم حرف
طاء آورده که: الطیب ولد رسول اللََّه صلی اللََّه
علیه و آله و سلم... تقدم فی الطاهر. و سیأتی
زیادة فی عبداللََّه. ...
(ص). صاحب «الاصابة» در قسم سوم حرف
طاء آورده که: الطیب ولد رسول اللََّه صلی اللََّه
علیه و آله و سلم... تقدم فی الطاهر. و سیأتی
زیادة فی عبداللََّه. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (اِخ) ابن محمد الباهلی.
مرزبانی در کتاب «الموشح» در چندین مورد
نام وی را برده و از مطاوی کتاب مذکور چنین
استنباط میشود که وی یکی از روات اشعار و
علمای نقدالشعر بوده است. رجوع به ص ۴۲،
۱۰۵، ...
مرزبانی در کتاب «الموشح» در چندین مورد
نام وی را برده و از مطاوی کتاب مذکور چنین
استنباط میشود که وی یکی از روات اشعار و
علمای نقدالشعر بوده است. رجوع به ص ۴۲،
۱۰۵، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یِ ] (اِخ) بامخرمة. رجوع به
بامخرمه طیب بن عبداللََّه بن احمد شود.
بامخرمه طیب بن عبداللََّه بن احمد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پاکیزه شدن . 2 - خوشبو شدن . 3 - حلال شدن . 4 - (اِ.)
بوی خوش . 5 - روا، حلال . 6 - پاک ، پاکیزه . 7 - بهترین از هر چیز.
بوی خوش . 5 - روا، حلال . 6 - پاک ، پاکیزه . 7 - بهترین از هر چیز.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(طَ یِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - پاکیزه . 2 - خوب . 3 - روا، حلال . 4 - خوشبو.
Tayyib - طیب other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.