firuz - فیروز
The entry is a dictionary list for the word firuz - فیروز
فیروز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام روز سیُم از خمسهٔ مسترقهٔ
سالهای ملکی. (برهان). رجوع به پیروز شود.
|| (ص) پیروز. (فرهنگ فارسی معین).
مظفر و منصور و آنکه حاجاتش برآمده باشد.
(برهان):
چو تاج بزرگی به سر برنهاد
چنین گُرد بر تخت فیروز ...
سالهای ملکی. (برهان). رجوع به پیروز شود.
|| (ص) پیروز. (فرهنگ فارسی معین).
مظفر و منصور و آنکه حاجاتش برآمده باشد.
(برهان):
چو تاج بزرگی به سر برنهاد
چنین گُرد بر تخت فیروز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام چند تن از شاهان و
شاهزادگان و نجبای ایران در زمان ساسانیان
و دیگر ادوار پیش از اسلام است. رجوع به
پیروز شود.
شاهزادگان و نجبای ایران در زمان ساسانیان
و دیگر ادوار پیش از اسلام است. رجوع به
پیروز شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) مطابق روایات مورخان اسلامی
ازجمله ثعالبی، نام یکی از پادشاهان سلسلهٔ
اشکانی است ولی ظاهراً در این نام از چند
جهت اشتباه صورت گرفته است: یکی اینکه
در تاریخهای اوایل اسلام اغلب نام شاهان ...
ازجمله ثعالبی، نام یکی از پادشاهان سلسلهٔ
اشکانی است ولی ظاهراً در این نام از چند
جهت اشتباه صورت گرفته است: یکی اینکه
در تاریخهای اوایل اسلام اغلب نام شاهان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) مکنی به ابومخلد. او را الیاس نیز
گفته اند. تابعی است. (یادداشت مؤلف).
گفته اند. تابعی است. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از بخش لنگهٔ
شهرستان لار که در شوره زار واقع و دارای
پانزده تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۷).
شهرستان لار که در شوره زار واقع و دارای
پانزده تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از بخش ساردوئیهٔ
شهرستان جیرفت که دارای ۲۵ تن سکنه
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
شهرستان جیرفت که دارای ۲۵ تن سکنه
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از بخش حومهٔ
شهرستان مشهد که دارای ۳۶ تن سکنه است.
آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و
بنشن است. آن را اهالی، «پیروزآباد» نیز
گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
شهرستان مشهد که دارای ۳۶ تن سکنه است.
آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و
بنشن است. آن را اهالی، «پیروزآباد» نیز
گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
firuz - فیروز other entries
Next Words