Şehiyy - شهی
The entry is a dictionary list for the word Şehiyy - شهی
شهی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ص نسبی) مخفف شاهی،
منسوب بشاه. || (حامص) پادشاهی.
(برهان). سلطنت و شاهی. (ناظم الاطباء) (از
انجمن آرا) (آنندراج). پادشاهی. (غیاث)
(رشیدی) (یادداشت مؤلف) (جهانگیری).
شاهنشهی. (یادداشت مؤلف):
بدو گفت بی تو نخواهم مهی
نه اورنگ ...
منسوب بشاه. || (حامص) پادشاهی.
(برهان). سلطنت و شاهی. (ناظم الاطباء) (از
انجمن آرا) (آنندراج). پادشاهی. (غیاث)
(رشیدی) (یادداشت مؤلف) (جهانگیری).
شاهنشهی. (یادداشت مؤلف):
بدو گفت بی تو نخواهم مهی
نه اورنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ هی ی ] (ع ص) مرد خواهان و
آزمند. (منتهی الارب). شهوان. یقال: رجل
شهی؛ ای شهوان. (اقرب الموارد). رجوع به
شهوان شود. || لذیذ. (از اقرب الموارد):
شی ء شهی؛ چیز لذیذ. (از اقرب ...
آزمند. (منتهی الارب). شهوان. یقال: رجل
شهی؛ ای شهوان. (اقرب الموارد). رجوع به
شهوان شود. || لذیذ. (از اقرب الموارد):
شی ء شهی؛ چیز لذیذ. (از اقرب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ هی ی / هی ] (از ع، ص)
خوش مزه. خواهش زای. خواهش انگیز.
مشهی. مرغوب. آرزوانگیز. (یادداشت
مؤلف) (ناظم الاطباء). مطبوع و دل انگیز و
شیرین :
هزار بار ز عنبر شهی تر است به خُلق
هزار بار ز ...
خوش مزه. خواهش زای. خواهش انگیز.
مشهی. مرغوب. آرزوانگیز. (یادداشت
مؤلف) (ناظم الاطباء). مطبوع و دل انگیز و
شیرین :
هزار بار ز عنبر شهی تر است به خُلق
هزار بار ز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) شعبه ای از هفت لنگ
بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص ۷۳).
جزء طایفهٔ هفت لنگ از بختیاری ایران است.
طایفهٔ مزبور از شعب ایل دورکی و خود نیز
دارای دو شعبه است: ایهاوند و کورکور.
(یادداشت مؤلف).
بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص ۷۳).
جزء طایفهٔ هفت لنگ از بختیاری ایران است.
طایفهٔ مزبور از شعب ایل دورکی و خود نیز
دارای دو شعبه است: ایهاوند و کورکور.
(یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) دهی از دهستان سردشت
است که در بخش سردشت شهرستان دزفول
واقع است و ۱۱۵۰ تن سکنه دارد. (از
فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۶).
است که در بخش سردشت شهرستان دزفول
واقع است و ۱۱۵۰ تن سکنه دارد. (از
فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۶).