Şû - شو
The entry is a dictionary list for the word Şû - شو
شو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شُو ] (اِ) شب است که عربان لیل
خوانند، چه در فارسی بای ابجد و واو بهم
تبدیل می یابند. (برهان). بیشتر اهل تبرستان
چنین تکلم کنند. (انجمن آرا):
چو روچ آیه بگردم گرد گیتی (کویت)
چو ...
خوانند، چه در فارسی بای ابجد و واو بهم
تبدیل می یابند. (برهان). بیشتر اهل تبرستان
چنین تکلم کنند. (انجمن آرا):
چو روچ آیه بگردم گرد گیتی (کویت)
چو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شُو ] (نف مرخم) مخفف شونده، و
همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد. (ناظم
الاطباء).
همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد. (ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِمص) مرادف شست، از شستن: شست
و شو. (برهان). || (نف مرخم) شوی.
مخفف شوینده (در ترکیب): گِل سرشو.
(یادداشت مؤلف). شوی. شوینده: جامه شو.
مرده شو. (از ناظم الاطباء).
و شو. (برهان). || (نف مرخم) شوی.
مخفف شوینده (در ترکیب): گِل سرشو.
(یادداشت مؤلف). شوی. شوینده: جامه شو.
مرده شو. (از ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) آهار که بر روی تار پارچه ای که
می بافند مالند. (فرهنگ فارسی معین).
می بافند مالند. (فرهنگ فارسی معین).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) مخفف شوی است که شوهر باشد.
(برهان). در تداول گناباد خراسان، زوج. بعل.
بت :
بس شهر که مردانشان با شه بچخیدند
کامروز نبینند در او جز زن بی شو.فرخی.
من آن زن فعلم از حیض خجالت
که بکری دارم و شویی ...
(برهان). در تداول گناباد خراسان، زوج. بعل.
بت :
بس شهر که مردانشان با شه بچخیدند
کامروز نبینند در او جز زن بی شو.فرخی.
من آن زن فعلم از حیض خجالت
که بکری دارم و شویی ...
Şû - شو other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.