Şest - شست
The entry is a dictionary list for the word Şest - شست
شست Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِ) زنار و رشته ای که گبران و
هنود بر کمر بندند و بر گردن آویزند. (ناظم
الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری)
(از انجمن آرا) (آنندراج). زنار. (غیاث
اللغات):
گفت شست مغانه بربندید
بت به معبود خویش نپسندید.سنایی.
هنود بر کمر بندند و بر گردن آویزند. (ناظم
الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری)
(از انجمن آرا) (آنندراج). زنار. (غیاث
اللغات):
گفت شست مغانه بربندید
بت به معبود خویش نپسندید.سنایی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (عدد، ص، اِ) شصت. شش
دفعه ده. (ناظم الاطباء). عددی است معروف
که به عربی ستین گویند و معرب آن شصت
باشد. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام
عدد معروف و آن را شصت با صاد ...
دفعه ده. (ناظم الاطباء). عددی است معروف
که به عربی ستین گویند و معرب آن شصت
باشد. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام
عدد معروف و آن را شصت با صاد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ / شَ ] (مص مرخم، اِمص)
نشست. مقابل برخاست. اجلاس. (از فرهنگ
جهانگیری) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا).
مخفف نشست. (از برهان) (غیاث اللغات).
نشستن. جلوس. (فرهنگ فارسی معین).
رجوع به شستن شود. || (اِ) قصد و ...
نشست. مقابل برخاست. اجلاس. (از فرهنگ
جهانگیری) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا).
مخفف نشست. (از برهان) (غیاث اللغات).
نشستن. جلوس. (فرهنگ فارسی معین).
رجوع به شستن شود. || (اِ) قصد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (مص مرخم، اِمص) شستن.
غسل و غسول. (ناظم الاطباء). مخفف
شستن، در شست و شو. (یادداشت مؤلف).
|| (ن مف) مخفف شسته: ازّ؛ گازر شست.
(یادداشت مؤلف).
غسل و غسول. (ناظم الاطباء). مخفف
شستن، در شست و شو. (یادداشت مؤلف).
|| (ن مف) مخفف شسته: ازّ؛ گازر شست.
(یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(شَ) (اِ.) انگشت بزرگ و پهن دست یا پا، انگشت نر، انگشت ابهام . ؛~ کسی خبردار شدن
ناگهان پی بردن ، به فراست دریافتن .
ناگهان پی بردن ، به فراست دریافتن .