Sîb - سیب
The entry is a dictionary list for the word Sîb - سیب
سیب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
elma
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) پهلوی «سپ»، اورامانی
«سوو»، گیلکی «سب»، طبری «سه»،
مازندرانی کنونی «سیف و سف»،
خوانساری «سو». (از حاشیهٔ برهان قاطع چ
معین). میوه ای است معروف و آنرا به عربی
تفاح خوانند. (برهان) (از آنندراج). تفاح.
(منتهی الارب):
نه غلیواژ ترا صید ...
«سوو»، گیلکی «سب»، طبری «سه»،
مازندرانی کنونی «سیف و سف»،
خوانساری «سو». (از حاشیهٔ برهان قاطع چ
معین). میوه ای است معروف و آنرا به عربی
تفاح خوانند. (برهان) (از آنندراج). تفاح.
(منتهی الارب):
نه غلیواژ ترا صید ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (ع اِ) دهش. (منتهی الارب)
(آنندراج). دهش. عطا. بخشش. (ناظم
الاطباء). ج، سیوب. || یال اسب. (منتهی
الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
|| مجداف کشتی. (منتهی الارب)
(آنندراج). مجداف و پاروی کشتی. (ناظم ...
(آنندراج). دهش. عطا. بخشش. (ناظم
الاطباء). ج، سیوب. || یال اسب. (منتهی
الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
|| مجداف کشتی. (منتهی الارب)
(آنندراج). مجداف و پاروی کشتی. (ناظم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (ع مص) رفتن آب. (از منتهی
الارب) (آنندراج). روان گردیدن آب. (ناظم
الاطباء). || شتاب رفتن آب و مار و جز آن.
(منتهی الارب) (آنندراج). || بر سر خود
رفتن. (منتهی ...
الارب) (آنندراج). روان گردیدن آب. (ناظم
الاطباء). || شتاب رفتن آب و مار و جز آن.
(منتهی الارب) (آنندراج). || بر سر خود
رفتن. (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) طایفه ای از طوایف ناحیهٔ
سراوان کرمان. (جغرافیای سیاسی کرمان
ص ۹۷).
سراوان کرمان. (جغرافیای سیاسی کرمان
ص ۹۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.) درختی است از تیرة گل سرخیان ، برگ هایش بیضوی با دندانه های فاصله
دار، میوه اش خوشبو و خوش طعم و بر چند قسم است . همة اقسام آن خوشبو، لطیف و مغذی
است . ؛ مثل ~ که از وسط نصف کرده باشند کنایه از: عیناً شبیه کسی .
دار، میوه اش خوشبو و خوش طعم و بر چند قسم است . همة اقسام آن خوشبو، لطیف و مغذی
است . ؛ مثل ~ که از وسط نصف کرده باشند کنایه از: عیناً شبیه کسی .