Derhor - درخور
The entry is a dictionary list for the word Derhor - درخور
درخور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب)
درخورنده. لایق. سزاوار. (برهان) (غیاث)
(آنندراج). زیبا. اهل. صالح. بابت. از در.
فرزام. شایان. حقیق. جدیر. حری. خلیق.
قمین. حجی. حجی ء. (یادداشت مرحوم
دهخدا):
بدو گفت سهراب کاین درخورست
که فرزند شاهست و ...
درخورنده. لایق. سزاوار. (برهان) (غیاث)
(آنندراج). زیبا. اهل. صالح. بابت. از در.
فرزام. شایان. حقیق. جدیر. حری. خلیق.
قمین. حجی. حجی ء. (یادداشت مرحوم
دهخدا):
بدو گفت سهراب کاین درخورست
که فرزند شاهست و ...
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
asygnować; celowy; odpowiedni; pojemny; proporcjonalny; przeznaczać; przydzielać; stosowny; stosunkowy; trafny; twarzowy; właściwy; zdolny