Dâverî - داوری
The entry is a dictionary list for the word Dâverî - داوری
داوری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
hakemlik
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (حامص) و آن اجرای
حکمی است که خداوند عالم در روز جزا بر
مردمان خواهد فرمود. (متی ۱۰: ۱۵) (واعظ
۱۱:۹) (متی ۱۲:۳۶) (اعمال رسولان
۱۷:۳۰۱) (عبرانیان ۹:۲۷ و دوم پطرس ۲: ۹
و ۳: ۷) (اول ...
حکمی است که خداوند عالم در روز جزا بر
مردمان خواهد فرمود. (متی ۱۰: ۱۵) (واعظ
۱۱:۹) (متی ۱۲:۳۶) (اعمال رسولان
۱۷:۳۰۱) (عبرانیان ۹:۲۷ و دوم پطرس ۲: ۹
و ۳: ۷) (اول ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (حامص) قضاوت. در بارهٔ
داوری و داوران یا قضاة در دوران
هخامنشیان نگاه کنید به ایران باستان ج ۲ ص
۱۴۸۷.
داوری و داوران یا قضاة در دوران
هخامنشیان نگاه کنید به ایران باستان ج ۲ ص
۱۴۸۷.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (حامص) عمل داور. قضا.
حکومت. قضاوت. حکم دیوان کردن.
حکمیت. محاکمه کردن. (برهان). یکسو
نمودن میان نیک و بد. (برهان) (شرفنامه).
احکومة. (منتهی الارب). حکمة. (دهار).
حکم میان دو خصم. فتاحة [ فِ / فُ ] .
(منتهی الارب):
ز ...
حکومت. قضاوت. حکم دیوان کردن.
حکمیت. محاکمه کردن. (برهان). یکسو
نمودن میان نیک و بد. (برهان) (شرفنامه).
احکومة. (منتهی الارب). حکمة. (دهار).
حکم میان دو خصم. فتاحة [ فِ / فُ ] .
(منتهی الارب):
ز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِخ) فرزند وصال شیرازی
است. رجوع به داوری شیرازی و نیز رجوع
به آتشکده ص ۲۴۲ و تاریخ ادبیات براون
ج ۴ ص ۱۳۲، ۱۹۴، ۲۰۵، ۲۰۶ شود.
است. رجوع به داوری شیرازی و نیز رجوع
به آتشکده ص ۲۴۲ و تاریخ ادبیات براون
ج ۴ ص ۱۳۲، ۱۹۴، ۲۰۵، ۲۰۶ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِخ) دهی از دهستان
انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در
۲۵ هزارگزی جنوب کهنوج. سر راه مالرو
انگهران به بیابان. ۱۰۰ تن سکنه دارد. آب آن
از رودخانه تأمین میشود. محصول آن خرما.
شغل اهالی زراعت و ...
انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در
۲۵ هزارگزی جنوب کهنوج. سر راه مالرو
انگهران به بیابان. ۱۰۰ تن سکنه دارد. آب آن
از رودخانه تأمین میشود. محصول آن خرما.
شغل اهالی زراعت و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِخ) سلطان ابراهیم. از
شعراء ایران و از مردم کاشان است. او راست:
در خراسان مدحتی گفتم نه از روی طمع
در غلط فهمیده گفتا مدح ما معنی نداشت
گفتمش بسیار نیکو گفت این انصاف بود
بنده ...
شعراء ایران و از مردم کاشان است. او راست:
در خراسان مدحتی گفتم نه از روی طمع
در غلط فهمیده گفتا مدح ما معنی نداشت
گفتمش بسیار نیکو گفت این انصاف بود
بنده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِخ) (قلعهٔ...) ظاهراً قلعه ای
از توابع و نواحی فراه و یا هرات و یا نواحی
مابین آن دو بوده است. در تاریخ سیستان
آمده است که: «آمدن امیر، نوروز بزرگ به
فراه و ...
از توابع و نواحی فراه و یا هرات و یا نواحی
مابین آن دو بوده است. در تاریخ سیستان
آمده است که: «آمدن امیر، نوروز بزرگ به
فراه و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِخ) محمد. خوشنویس
است. رجوع به کتاب نمونهٔ خطوط خوش
کتابخانه سلطنتی ایران شود.
است. رجوع به کتاب نمونهٔ خطوط خوش
کتابخانه سلطنتی ایران شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) [ په . ] 1 - (حامص .) قضاوت کردن . 2 - شکایت کردن . 3 - ستیزه ، جنگ . 4 -
(اِ.) واقعه .
(اِ.) واقعه .
Dâverî - داوری other entries
Next Words