Hârî - خواری
The entry is a dictionary list for the word Hârî - خواری
خواری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوا / خا ] (حامص) پریشانی.
حقارت. پستی. (ناظم الاطباء). ذُلّ. ذِلّت.
هَوان. هَون. مَذَلّت. ذِلْذِل. ذِلْذِلة. مقابل عز.
خزی. حُقْریّت. حَقر. مَحْقَرة. زبونی.
(یادداشت بخط مؤلف):
که این راز بر ما بباید گشاد
وگر سر بخواری بباید نهاد.فردوسی.
بخواری نگهبان ایرانیان
همی بود ...
حقارت. پستی. (ناظم الاطباء). ذُلّ. ذِلّت.
هَوان. هَون. مَذَلّت. ذِلْذِل. ذِلْذِلة. مقابل عز.
خزی. حُقْریّت. حَقر. مَحْقَرة. زبونی.
(یادداشت بخط مؤلف):
که این راز بر ما بباید گشاد
وگر سر بخواری بباید نهاد.فردوسی.
بخواری نگهبان ایرانیان
همی بود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوا / خا ] (ص نسبی) منسوب
به خوار که شهری است در هیجده فرسخی
ری و جمعی از علماء به این خاک منسوبند.
(از انساب سمعانی).
به خوار که شهری است در هیجده فرسخی
ری و جمعی از علماء به این خاک منسوبند.
(از انساب سمعانی).