Haddâd - حداد
The entry is a dictionary list for the word Haddâd - حداد
حداد Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
demirci; matem; yas
Arapça - Türkçe sözlük
I
حِدَاد
1. matem
Anlamı: yas
2. yas
Anlamı: matem
II
حَدَّاد
demirci
Anlamı: demir satan, demir eşya yapan kimse
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
حِداد [مفرد]:
1- مصدر حدَّ على2.
2- ثياب المأتم "ارتدت النِّساءُ الحِداد لوفاة قريب لهن".
3- اتِّخاذ موقف للإشعار بالحزن على ميت "وقف دقيقة حدادًا على أبيه".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
حَدَّاد [مفرد]:
1- صيغة مبالغة من حَدّ.
2- بائع الحديد.
3- صانع يُحمي الحديد ويطرقه لتشكيله بحسب الشَّكل المطلوب "طرَق الحدَّادُ الحديدَ"| بينهما ما صنَع الحَدَّادُ: خلاف حادّ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (ع مص) ترک زینت زن که
شوهر او وفات کرده. (اقرب الموارد). جامهٔ
سوک پوشیدن زن در عزا و سوگواری شوی.
سوک داشتن زن بر مرده. (تاج المصادر
بیهقی) (مصادر زوزنی) (مهذب الاسماء).
جامهٔ ماتم پوشیدن: تا آنگاه که ...
شوهر او وفات کرده. (اقرب الموارد). جامهٔ
سوک پوشیدن زن در عزا و سوگواری شوی.
سوک داشتن زن بر مرده. (تاج المصادر
بیهقی) (مصادر زوزنی) (مهذب الاسماء).
جامهٔ ماتم پوشیدن: تا آنگاه که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (ع اِ) منتهی. غایت. قصاری:
حدادک ان تفعل کذا؛ ای قصاراک و غایة
جهدک. (اقرب الموارد).
حدادک ان تفعل کذا؛ ای قصاراک و غایة
جهدک. (اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (ع ص، اِ) دربان. دروان.
(مهذب الاسماء). بواب: لایقاس الملائکة
بالحدادین. (ابوبکربن ابی قحافة). حاجب.
دربان. (ناظم الاطباء) || زندانبان. بندیوان.
سجان. (اقرب الموارد). ج، حدادون و
حدادین. || آهنگر. قین. (منتهی ...
(مهذب الاسماء). بواب: لایقاس الملائکة
بالحدادین. (ابوبکربن ابی قحافة). حاجب.
دربان. (ناظم الاطباء) || زندانبان. بندیوان.
سجان. (اقرب الموارد). ج، حدادون و
حدادین. || آهنگر. قین. (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ دْ دا ] (ع ص) تیز چون کارد و
شمشیر و امثال آن. || رجل حداد؛ مرد
تیزفهم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
|| چرب زبان. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || ...
شمشیر و امثال آن. || رجل حداد؛ مرد
تیزفهم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
|| چرب زبان. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) او راست: عشرة الحداد
و هو مشهور بین المحدثین. (کشف الظنون). و
شاید این حداد با حداد فقرهٔ قبل یکی باشد.
و هو مشهور بین المحدثین. (کشف الظنون). و
شاید این حداد با حداد فقرهٔ قبل یکی باشد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) نام ایلی به نیج کوه
(نائج) از نور مازندران. رجوع به سفرنامهٔ
مازندران و استراباد رابینو ص ۱۱۰ شود.
(نائج) از نور مازندران. رجوع به سفرنامهٔ
مازندران و استراباد رابینو ص ۱۱۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) ده کوچکی است از
دهستان حومهٔ بخش اردکان شهرستان
شیراز. واقع در ۱۲ هزارگزی باختر اردکان و
شوسهٔ شیراز به اردکان. دارای ۲۹تن سکنه
است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۷).
دهستان حومهٔ بخش اردکان شهرستان
شیراز. واقع در ۱۲ هزارگزی باختر اردکان و
شوسهٔ شیراز به اردکان. دارای ۲۹تن سکنه
است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) دهی است از دهستان
تبادکان بخش حومهٔ شهرستان مشهد واقع در
۸ هزارگزی خاور مشهد و ۳ هزارگزی خاور
کشف رود، جلگه و معتدل است. رودخانه از
آن گذرد. محصول آن غلات و شغل اهالی
زراعت ...
تبادکان بخش حومهٔ شهرستان مشهد واقع در
۸ هزارگزی خاور مشهد و ۳ هزارگزی خاور
کشف رود، جلگه و معتدل است. رودخانه از
آن گذرد. محصول آن غلات و شغل اهالی
زراعت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابن شراحیل. یکی از ملوک
یمن که برخی او را بلقیس دانند و بعضی از
خواهران بلقیس. (حبیب السیر چ ۱۲۷۱ هـ . ق.
جزء ۲ ج ۱ ص ۹۳). و در چ خیام ج ۱ ص
۲۶۴، ...
یمن که برخی او را بلقیس دانند و بعضی از
خواهران بلقیس. (حبیب السیر چ ۱۲۷۱ هـ . ق.
جزء ۲ ج ۱ ص ۹۳). و در چ خیام ج ۱ ص
۲۶۴، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) (ابوالحسن...).
مستوفی در خاتمهٔ فصل چهارم از باب پنجم
از تاریخ گزیده، وی را در عداد مشایخ که
تاریخ ایشان را نمیداند یاد کرده است. (تاریخ
گزیده ص ۷۹۵).
مستوفی در خاتمهٔ فصل چهارم از باب پنجم
از تاریخ گزیده، وی را در عداد مشایخ که
تاریخ ایشان را نمیداند یاد کرده است. (تاریخ
گزیده ص ۷۹۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) اسکندرانی. ظافربن
القاسم بن منصوربن عبداللََّه بن خلف الجذامی
الاسکندرانی معروف به حداد شاعر ادیب.
حافظ سلفی و گروهی از اعیان از وی روایت
کنند. وفات او بمصر در محرم سال
(۵۲۹هـ . ق.) ...
القاسم بن منصوربن عبداللََّه بن خلف الجذامی
الاسکندرانی معروف به حداد شاعر ادیب.
حافظ سلفی و گروهی از اعیان از وی روایت
کنند. وفات او بمصر در محرم سال
(۵۲۹هـ . ق.) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) اصفهانی ابوالفضل
حمدبن احمد. مافروخی او را در عداد
محدثان اصفهان شمرده است. (محاسن
اصفهان، صص ۳۰-۳۱). و در ترجمهٔ آن
کتاب، او را حمد احمد خوانده اند. (ترجمهٔ
محاسن ۱۲۳).
حمدبن احمد. مافروخی او را در عداد
محدثان اصفهان شمرده است. (محاسن
اصفهان، صص ۳۰-۳۱). و در ترجمهٔ آن
کتاب، او را حمد احمد خوانده اند. (ترجمهٔ
محاسن ۱۲۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) امین بن سلیمان برادر
نجیب حداد لبنانی است. (۱۸۷۰-۱۹۱۲م).
او راست: منتخبات امین الحداد چ اسکندریه،
۱۹۱۳م. (معجم المطبوعات عربی).
نجیب حداد لبنانی است. (۱۸۷۰-۱۹۱۲م).
او راست: منتخبات امین الحداد چ اسکندریه،
۱۹۱۳م. (معجم المطبوعات عربی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) بصری. حسن بن احمد
قاضی شافعی. مکنی به ابومحمد. او راست:
کتاب ادب القاضی. والشهادات. وی در
{P(۱)
-چون این آیت نازل شد: {/Bلَوََّاحَةٌ لِلْبَشَرِ، `عَلَیْهََا تِسْعَةَ عَشَرَ۱-۵۷۴:۲۹
قاضی شافعی. مکنی به ابومحمد. او راست:
کتاب ادب القاضی. والشهادات. وی در
{P(۱)
-چون این آیت نازل شد: {/Bلَوََّاحَةٌ لِلْبَشَرِ، `عَلَیْهََا تِسْعَةَ عَشَرَ۱-۵۷۴:۲۹
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) جبرائیل افندی. او
راست: تاریخ الحرب السودانیة، که در
روزنامه «اللطائف» بتدریج منتشر و سپس
بصورت کتابی آنرا تمام کرد. (معجم
المطبوعات چ مصر ۱۸۸۷ م.).
راست: تاریخ الحرب السودانیة، که در
روزنامه «اللطائف» بتدریج منتشر و سپس
بصورت کتابی آنرا تمام کرد. (معجم
المطبوعات چ مصر ۱۸۸۷ م.).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) (جرجی...) ابن موسی
شاعر و نویسندهٔ مسیحی عرب متولد زحله
(سوریة) است. وی روزنامهٔ «عصر جدید» را
در دمشق چهار سال منتشر کرد و نیز
روزنامه های «الراوی» را بصورت هفتگی و
مجلهٔ «النعمة» را مدتی ...
شاعر و نویسندهٔ مسیحی عرب متولد زحله
(سوریة) است. وی روزنامهٔ «عصر جدید» را
در دمشق چهار سال منتشر کرد و نیز
روزنامه های «الراوی» را بصورت هفتگی و
مجلهٔ «النعمة» را مدتی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) حسینی، عبداللََّه.
رجوع به ابن علوی الحدادی در ذیل لغت نامه
شود.
رجوع به ابن علوی الحدادی در ذیل لغت نامه
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) حسینی. شیخ محمدبن
خلف. او راست: ارشاد الاخوان، شرح «هدایة
الصبیان فی تجوید القرآن» تألیف شیخ
سعیدبن نبهان، مصر، ۱۳۲۰. (معجم
المطبوعات).
خلف. او راست: ارشاد الاخوان، شرح «هدایة
الصبیان فی تجوید القرآن» تألیف شیخ
سعیدبن نبهان، مصر، ۱۳۲۰. (معجم
المطبوعات).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) سلیم امین. معلم دو
مدرسهٔ «المحاسبة و التجارة» عالی و متوسط
در مصر. او راست : ۱- تمرینات علی
المحاسبة التجاریة و المالیة که در مطبعهٔ
المقتطف سال ۱۹۱۲ بچاپ رسیده.
۲
مدرسهٔ «المحاسبة و التجارة» عالی و متوسط
در مصر. او راست : ۱- تمرینات علی
المحاسبة التجاریة و المالیة که در مطبعهٔ
المقتطف سال ۱۹۱۲ بچاپ رسیده.
۲
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) شیخ سلیمان ساکن
اسکندریة و تا سنهٔ ۱۸۹۱ م. زنده بوده است.
او راست: قلادة العصر که دیوان اوست چاپ
اسکندریة ۱۸۹۱ م. در ۱۱۲ صفحه. (معجم
المطبوعات).
اسکندریة و تا سنهٔ ۱۸۹۱ م. زنده بوده است.
او راست: قلادة العصر که دیوان اوست چاپ
اسکندریة ۱۸۹۱ م. در ۱۱۲ صفحه. (معجم
المطبوعات).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) قرطبی، حسن بن ایوب
انصاری مالکی. متوفی ۴۲۵ هـ . ق. او راست:
مسائل ابوبکربن زرب در چهار جزء. (هدیة
العارفین ج ۱ ص ۲۷۴).
انصاری مالکی. متوفی ۴۲۵ هـ . ق. او راست:
مسائل ابوبکربن زرب در چهار جزء. (هدیة
العارفین ج ۱ ص ۲۷۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) مصری. ابوالحسن
علی بن محمد. او راست: حدیقةالمنادمة در
چهل جلد، که در ۱۰۴۰ ق بپایان رسید.
(هدیة العارفین ج ۱ ص ۷۵۵).
علی بن محمد. او راست: حدیقةالمنادمة در
چهل جلد، که در ۱۰۴۰ ق بپایان رسید.
(هدیة العارفین ج ۱ ص ۷۵۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) نجیب بن سلیمان. از
نویسندگان معروف معاصر عرب (۱۸۶۷-
۱۸۹۹م.) وی در بیروت متولد شد. و به خال
خویش ابراهیم و خلیل الیازجی ادب
آموخت از پانزده سالگی شعر گفت، پس از
حوادث ...
نویسندگان معروف معاصر عرب (۱۸۶۷-
۱۸۹۹م.) وی در بیروت متولد شد. و به خال
خویش ابراهیم و خلیل الیازجی ادب
آموخت از پانزده سالگی شعر گفت، پس از
حوادث ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ دْ دا ] (اِخ) یمنی. سیدعبداللََّه بن
علوی المهاجر العریفی التربمی الحسینی
(۱۰۴۴-۱۱۳۲ق) او راست: اتحاف السائل
در ادب. تثبیت الفؤاد. الدر المنظوم. دیوان
شعر. الدعوة التامة. رسالة المذاکرة، رسالة
المرید. رسالة المعاونة. فتاوی. الفصول ...
علوی المهاجر العریفی التربمی الحسینی
(۱۰۴۴-۱۱۳۲ق) او راست: اتحاف السائل
در ادب. تثبیت الفؤاد. الدر المنظوم. دیوان
شعر. الدعوة التامة. رسالة المذاکرة، رسالة
المرید. رسالة المعاونة. فتاوی. الفصول ...