Pelîd - پلید
The entry is a dictionary list for the word Pelîd - پلید
پلید Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (ص) ناپاک. شوخ. شوخگن.
شوخگین. چرک. چرکین. پلشت. فزاک.
فژاک. فژاکن. فژاکین. فژکن. فژه. فژغند.
فژغنده. فژکنده. فرخج. گست. (حاشیهٔ
لغت نامهٔ اسدی نسخهٔ نخجوانی). پلیت.
(آنندراج). وسخ . قَذِر. ساطن. کرّزی. طَفِس.
(منتهی الارب). رجس. نجس. خبیث.
(تفلیسی). مردار. (برهان قاطع). داعر. ...
شوخگین. چرک. چرکین. پلشت. فزاک.
فژاک. فژاکن. فژاکین. فژکن. فژه. فژغند.
فژغنده. فژکنده. فرخج. گست. (حاشیهٔ
لغت نامهٔ اسدی نسخهٔ نخجوانی). پلیت.
(آنندراج). وسخ . قَذِر. ساطن. کرّزی. طَفِس.
(منتهی الارب). رجس. نجس. خبیث.
(تفلیسی). مردار. (برهان قاطع). داعر. ...