Bîz - بیض
The entry is a dictionary list for the word Bîz - بیض
بیض Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ع اِ) تخم هر جانور. (یادداشت
مؤلف). نطفه. ج، بیوض. (مهذب الاسماء).
- بیض السمک؛ تخم ماهی. اشبل.
(یادداشت مؤلف).
|| خایهٔ مرغ. (ترجمان جرجانی). تخم
مرغ.
مؤلف). نطفه. ج، بیوض. (مهذب الاسماء).
- بیض السمک؛ تخم ماهی. اشبل.
(یادداشت مؤلف).
|| خایهٔ مرغ. (ترجمان جرجانی). تخم
مرغ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص، اِ) جِ بَیوض. (اقرب الموارد).
رجوع به بیوض شود: حدود بیض را با
خدود بیض مضاف کنند. (جهانگشای
جوینی).
|| جِ ابیض. (منتهی الارب).
سپیدها. در بیت ذیل معنی مفرد کلمه
مرادست چنانکه در ...
رجوع به بیوض شود: حدود بیض را با
خدود بیض مضاف کنند. (جهانگشای
جوینی).
|| جِ ابیض. (منتهی الارب).
سپیدها. در بیت ذیل معنی مفرد کلمه
مرادست چنانکه در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ یُ ] (ع ص، اِ) جِ بَیوض. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بیوض
شود. || جِ بائضة. (یادداشت مؤلف). رجوع
به بائضه شود.
الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بیوض
شود. || جِ بائضة. (یادداشت مؤلف). رجوع
به بائضه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ع اِ) بیوض. جِ بیضة. (از لسان
العرب). رجوع به بیضة در تمام معانی شود.
العرب). رجوع به بیضة در تمام معانی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ع مص) افتادن نصال بُهْمی ََ. (از
اقرب الموارد). یقال: باضت البهمی؛ یعنی
نصال افکند گیاه بهمی و آن پیکان مانندی
است که بر برگ آن ظاهر میشود و می افتد.
(منتهی الارب). || ...
اقرب الموارد). یقال: باضت البهمی؛ یعنی
نصال افکند گیاه بهمی و آن پیکان مانندی
است که بر برگ آن ظاهر میشود و می افتد.
(منتهی الارب). || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) الدراهم البیض؛ درهمهایی بوده
است که حجاج ثقفی ضرب نمود و بر روی
آن قل هو اللََّه احد نقش گردیده بود. (از النقود
العربیة ص ۴۲). || البیض در نزد فقها کنایه
از دراهم ...
است که حجاج ثقفی ضرب نمود و بر روی
آن قل هو اللََّه احد نقش گردیده بود. (از النقود
العربیة ص ۴۲). || البیض در نزد فقها کنایه
از دراهم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام بطنی از بنی راشد از لخم از
قحطانیة مقیم اطفحیة در مصر. (از معجم
قبائل العرب).
قحطانیة مقیم اطفحیة در مصر. (از معجم
قبائل العرب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) نام موضعی است در اول
اراضی یمن که از آنجا به الراحه روند. (از
معجم البلدان).
اراضی یمن که از آنجا به الراحه روند. (از
معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ذوالبیض؛ نام محل پستی
است از اسافل دهناء. (از معجم البلدان).
است از اسافل دهناء. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ذوبیض؛ زمینی است میان
جبلة و طخفة. (از معجم البلدان).
جبلة و طخفة. (از معجم البلدان).
Bîz - بیض other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.