Bîd - بید
The entry is a dictionary list for the word Bîd - بید
بید Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) درختی است مشهور و آن را به
عربی صفصاف خوانند. (برهان) (از ناظم
الاطباء). درختی است از تیرهٔ بیدها و
جنسهای بسیار دارد مانند سفید و زرد و بید
معلق و همهٔ جنسهای این نوع دارای مادهٔ
سالی سین هستند ...
عربی صفصاف خوانند. (برهان) (از ناظم
الاطباء). درختی است از تیرهٔ بیدها و
جنسهای بسیار دارد مانند سفید و زرد و بید
معلق و همهٔ جنسهای این نوع دارای مادهٔ
سالی سین هستند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام کرمی که قالی و کاغذ و پشمینه را
خراب سازد. (غیاث). کرمکی را گویند که
کاغذ و جامه های پشمین را ضایع کند و تباه
سازد. (برهان) (آنندراج). کرمی که کاغذ و
پارچه های پشمین را میخورد و تباه ...
خراب سازد. (غیاث). کرمکی را گویند که
کاغذ و جامه های پشمین را ضایع کند و تباه
سازد. (برهان) (آنندراج). کرمی که کاغذ و
پارچه های پشمین را میخورد و تباه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام دیوی بود در مازندران که رستم
او را کشت. (برهان). نام دیوی که با رستم در
مازندران جنگید. (از ناظم الاطباء). نام دیوی
از دیوان مازندران. (غیاث). نام دیوی از
دیوان مازندران که رستم او را کشت.
(آنندراج). اسم دیوی ...
او را کشت. (برهان). نام دیوی که با رستم در
مازندران جنگید. (از ناظم الاطباء). نام دیوی
از دیوان مازندران. (غیاث). نام دیوی از
دیوان مازندران که رستم او را کشت.
(آنندراج). اسم دیوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) کتاب احکام دین هندویان. (ناظم
الاطباء). بزبان هندی کتابی است مشتمل بر
احکام دین هندوان و به اعتقاد ایشان کتاب
آسمانی است. (برهان). نام کتاب هنود که
برهمنان آنرا کلام خدا گویند و آن در اصل
یکی است مشتمل ...
الاطباء). بزبان هندی کتابی است مشتمل بر
احکام دین هندوان و به اعتقاد ایشان کتاب
آسمانی است. (برهان). نام کتاب هنود که
برهمنان آنرا کلام خدا گویند و آن در اصل
یکی است مشتمل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ دَ ] (ع اِ) اسمی است مبنی بر فتح و
گاهی باء آن به میم تبدیل گردد، مید. بمعنی
غیر و فرقی که با غیر دارد در این است که
پیوسته با کلمهٔ «ان» و صله اش ...
گاهی باء آن به میم تبدیل گردد، مید. بمعنی
غیر و فرقی که با غیر دارد در این است که
پیوسته با کلمهٔ «ان» و صله اش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ع ص) ناخوب. هیچکاره: طعام
بید؛ طعام هیچکاره. (منتهی الارب). طعام
ردی و هیچکاره . (ناظم الاطباء).
بید؛ طعام هیچکاره. (منتهی الارب). طعام
ردی و هیچکاره . (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) جِ بیداء بر خلاف قیاس. (از
لسان العرب) (منتهی الارب). رجوع به بیداء
شود.
لسان العرب) (منتهی الارب). رجوع به بیداء
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ع مص) بود. بیاد. بواد. بیدودة.
هلاک گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (از لسان العرب). منقرض شدن. (از
اقرب الموارد). انقطع و ذهب. (لسان العرب). و
رجوع به مصادر مترادف کلمه شود.
هلاک گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (از لسان العرب). منقرض شدن. (از
اقرب الموارد). انقطع و ذهب. (لسان العرب). و
رجوع به مصادر مترادف کلمه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی از دهستان براکوه بخش
جغتای شهرستان سبزوار با ۱۲۴۶ تن سکنه.
(از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۹).
جغتای شهرستان سبزوار با ۱۲۴۶ تن سکنه.
(از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان قیس آباد
بخش خوسف شهرستان بیرجند با ۱۷۱ تن
سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۹).
بخش خوسف شهرستان بیرجند با ۱۷۱ تن
سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ملقب به ونرابیلیس (بمعنی معزز،
محترم). متولد ۶۷۳ و متوفای ۷۳۵م. مورخ
انگلیسی و عالم الهیات از راهبان بندیکتی و
احتمالاً در عصر خود داناترین مردم اروپای
غربی بود. آثارش مشتمل بر خلاصه ای از
معارف اروپائی آن عصر است، ...
محترم). متولد ۶۷۳ و متوفای ۷۳۵م. مورخ
انگلیسی و عالم الهیات از راهبان بندیکتی و
احتمالاً در عصر خود داناترین مردم اروپای
غربی بود. آثارش مشتمل بر خلاصه ای از
معارف اروپائی آن عصر است، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] ( اِ.) درختی است از تیرة بیدها، بی میوه ، سایه دار، دارای شاخه های
مستقیم و بلند. چوبش کم دوام است از پوست آن ماده ای به نام سالیسین به دست می آید
که تب بُر است .
مستقیم و بلند. چوبش کم دوام است از پوست آن ماده ای به نام سالیسین به دست می آید
که تب بُر است .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( اِ.) = پت : حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد
بیو، بیب ، بیتک هم گفته شده .
بیو، بیب ، بیتک هم گفته شده .