fal - فال
The entry is a dictionary list for the word fal - فال
فال Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
fal
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) در عربی فَأل با همزه. شگون. ضد
طیره، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند.
(منتهی الارب). اغور. آغال. شگون. (ناظم
الاطباء):
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال.فردوسی.
جهانجوی را آن ...
طیره، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند.
(منتهی الارب). اغور. آغال. شگون. (ناظم
الاطباء):
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال.فردوسی.
جهانجوی را آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) کپه. بخش بخش چیزی (چهارچهار
یا بیشتر یا کمتر)، چنانکه گویند: گردو فالی
یک قران، یا گردوی تازه فالی صنار.
(یادداشت بخط مؤلف).
- فال فال کردن؛ به توده های جدا قسمت
کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
یا بیشتر یا کمتر)، چنانکه گویند: گردو فالی
یک قران، یا گردوی تازه فالی صنار.
(یادداشت بخط مؤلف).
- فال فال کردن؛ به توده های جدا قسمت
کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان گله دار
بخش کنگان شهرستان بوشهر که در ۷۱
هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه
فرعی لار به گله دار واقع است. جلگه ای
گرمسیر، مالاریایی و دارای ۶۸۵ تن سکنه
است. آب آنجا از ...
بخش کنگان شهرستان بوشهر که در ۷۱
هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه
فرعی لار به گله دار واقع است. جلگه ای
گرمسیر، مالاریایی و دارای ۶۸۵ تن سکنه
است. آب آنجا از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان نهارجانات
بخش حومه شهرستان بیرجند که در ۶۱
هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است.
دامنه ای گرمسیر و دارای ۲۵۲ تن سکنه
است. آب آنجا از قنات تأمین میشود.
محصول عمده اش غلات و شغل اهالی
زراعت ...
بخش حومه شهرستان بیرجند که در ۶۱
هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است.
دامنه ای گرمسیر و دارای ۲۵۲ تن سکنه
است. آب آنجا از قنات تأمین میشود.
محصول عمده اش غلات و شغل اهالی
زراعت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ع . فأل ] (اِ.) 1 - پیش بینی ، پیش گویی . 2 - هرچیزی که با آن فال بگیرند. 3 -
بخت ، طالع . ؛ هم ~ُ هم تماشا کنایه از: هم کار و هم سرگرمی .
بخت ، طالع . ؛ هم ~ُ هم تماشا کنایه از: هم کار و هم سرگرمی .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) 1 - قسمت های مساوی از یک چیز، مانند برش های یک اندازه از خربزه ، گردو و
... 2 - بخش کوچک از یک چیز.
... 2 - بخش کوچک از یک چیز.
fal - فال other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.