Gazzâl - غزال
The entry is a dictionary list for the word Gazzâl - غزال
غزال Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
ahu; ceylân
Arapça - Türkçe sözlük
غَزَال
1. ceylân
Anlamı: antilop cinsinden gözleri güzel ahu
2. ahu
Anlamı: ceylân, karaca
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (ع اِ) آهوبره که در حرکت و
رفتار آمده باشد. یا آهوبرهٔ نوزاده تا که
نیک دونده گردد. ج، غِزلَة، غِزلان. (منتهی
<۵۳۰۶۴۰۱۱۰۱۱۶۶۹۸۰۱>...
الارب) (آنندراج). فارسیان آهو
استعمال کنند. (از آنندراج). آهوبره. (غیاث
اللغات). آهوبره چون در حرکت ...
رفتار آمده باشد. یا آهوبرهٔ نوزاده تا که
نیک دونده گردد. ج، غِزلَة، غِزلان. (منتهی
<۵۳۰۶۴۰۱۱۰۱۱۶۶۹۸۰۱>...
الارب) (آنندراج). فارسیان آهو
استعمال کنند. (از آنندراج). آهوبره. (غیاث
اللغات). آهوبره چون در حرکت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ زْ زا ] (ع ص) ریسمان فروش. ج،
غزالون. (مهذب الاسماء). ریس فروش.
(ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی).
غزل فروش. (سمعانی). ریسمان گر.
ریسمان باف. (دهار). چرخ تاب.
غزالون. (مهذب الاسماء). ریس فروش.
(ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی).
غزل فروش. (سمعانی). ریسمان گر.
ریسمان باف. (دهار). چرخ تاب.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) یکی از سه وادی است که
میان گریوهٔ هرشی و جحفه قرار دارد. (از
معجم البلدان). || وادیی است از آن خزاعة.
(منتهی الارب) (آنندراج). وادیی است در
ناحیهٔ شمنصیر و ذروة، که چاههایی دارد ...
میان گریوهٔ هرشی و جحفه قرار دارد. (از
معجم البلدان). || وادیی است از آن خزاعة.
(منتهی الارب) (آنندراج). وادیی است در
ناحیهٔ شمنصیر و ذروة، که چاههایی دارد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) قریه ای است از اعمال
طوس، از آنجاست حجةالاسلام ابوحامد
محمد غزالی، و گویند غزال ریسمان فروش
است و او به فرمودهٔ مادر خود رشته در بازار
میفروخت. (آنندراج). رجوع به غزاله شود.
طوس، از آنجاست حجةالاسلام ابوحامد
محمد غزالی، و گویند غزال ریسمان فروش
است و او به فرمودهٔ مادر خود رشته در بازار
میفروخت. (آنندراج). رجوع به غزاله شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) نام کشتی ابوالعباس معتضد
عباسی در جنگ با زنگیان. رجوع به کامل
ابن اثیر ج ۷ ص ۱۳۵ شود.
عباسی در جنگ با زنگیان. رجوع به کامل
ابن اثیر ج ۷ ص ۱۳۵ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) ابن خالد. یکی از روات
قرائت ابن عامر است بواسطهٔ یحیی بن حارث
ذماری. (فهرست ابن الندیم).
قرائت ابن عامر است بواسطهٔ یحیی بن حارث
ذماری. (فهرست ابن الندیم).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) ابن مالک الغِفاری، یکی از
روات حدیث است، و ابن قتیبه دو حدیث با
واسطه از او آورده است. رجوع به عیون
الاخبار ج ۱ ص ۷۲ شود.
روات حدیث است، و ابن قتیبه دو حدیث با
واسطه از او آورده است. رجوع به عیون
الاخبار ج ۱ ص ۷۲ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ زْ زا ] (اِخ) قاصّ، یکی از
قصه گویان است که جاحظ در البیان و التبیین
سخنی از وی به نقل از ابوعبدالعزیز آورده
است. رجوع به البیان و التبیین ج ۲ چ مصر
ص ۲۵۳ شود.
قصه گویان است که جاحظ در البیان و التبیین
سخنی از وی به نقل از ابوعبدالعزیز آورده
است. رجوع به البیان و التبیین ج ۲ چ مصر
ص ۲۵۳ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) اندلسی (۱۵۶ -۲۵۰ هـ .ق.
MMM۷۷۳ -۸۶۴م.) یحیی بن حکم، معروف
به غزال. شاعری خوشگو از اهل اندلس بود.
در شعر جدی و فکاهی مهارت داشت. از
مقربان امراء و پادشاهان اندلس ...
MMM۷۷۳ -۸۶۴م.) یحیی بن حکم، معروف
به غزال. شاعری خوشگو از اهل اندلس بود.
در شعر جدی و فکاهی مهارت داشت. از
مقربان امراء و پادشاهان اندلس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ زْ زا ] (اِخ) فاسی اندلسی (متوفی به
سال ۱۷۷۷م). کنیهٔ او ابوالعباس و متصدی
مخزن محرمانه در «مغرب» بود. او را به سوی
کارلوس پادشاه اسپانیا فرستادند تا اسرای
مسلمانان را آزاد کند (۱۷۶۶م.) و با ...
سال ۱۷۷۷م). کنیهٔ او ابوالعباس و متصدی
مخزن محرمانه در «مغرب» بود. او را به سوی
کارلوس پادشاه اسپانیا فرستادند تا اسرای
مسلمانان را آزاد کند (۱۷۶۶م.) و با ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) موسوی. او راست: کتاب
«کفایة الطالب فی الاحکام الفلکیة» ترجمه به
عربی، که در مطبعة العصر التاسع عشر به سال
۱۸۹۲ م. به چاپ رسیده و دارای ۲۴۸ صفحه
است و در آخر کتاب ارجوزه ...
«کفایة الطالب فی الاحکام الفلکیة» ترجمه به
عربی، که در مطبعة العصر التاسع عشر به سال
۱۸۹۲ م. به چاپ رسیده و دارای ۲۴۸ صفحه
است و در آخر کتاب ارجوزه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) (بحرالـ ...) یکی از شعب نیل
ابیض است که بر ساحل چپ آن قرار دارد.
(از اعلام المنجد).
ابیض است که بر ساحل چپ آن قرار دارد.
(از اعلام المنجد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(غَ زّ) [ ع . ] (ص .) ریسمان تاب ، ریسمان - باف ، ریسمان فروش ؛ ج . غزالون ،
غزالین .
غزالین .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
غَزالٌ
[ɣa'zaːl]
n m
ظَبْيٌ f gazelle
◊
اصْطادَ غَزالاً — Il chassait la gazelle.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
غَزَالٌ
мн. غِزْلاَنٌ мн. غِزْاَةٌ
I) газель, антилопа (самец)
2) кобылка (скрипки) ; * غزالدم ال драконова кровь (камедь)
* * *
аа=
pl. = غزلان
газель
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
غَزَّالٌ
1) прядильщик
2) владелец прядильни
3) торговец пряжей
4) интриган
5) паук