seid - سعید
The entry is a dictionary list for the word seid - سعید
سعید Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (ع ص) نیک بخت. (تاج
المصادر بیهقی) (دهار) (مهذب الاسماء). ج،
سعداء. باسعادت و نیک بخت. ضد شقی.
(ناظم الاطباء). خجسته. فرخنده. خجسته.
همایون. مسعود:
عید او باد سعید و روز او باد چو عید
دور باد از تن ...
المصادر بیهقی) (دهار) (مهذب الاسماء). ج،
سعداء. باسعادت و نیک بخت. ضد شقی.
(ناظم الاطباء). خجسته. فرخنده. خجسته.
همایون. مسعود:
عید او باد سعید و روز او باد چو عید
دور باد از تن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) نام یک عده از طوایف
ایل بختیاری است که در آبادی های اطراف
دهستانهای سوسن و ایذه سکونت دارند. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶). یکی از
طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال
امیرسوسن سکنی دارند. ...
ایل بختیاری است که در آبادی های اطراف
دهستانهای سوسن و ایذه سکونت دارند. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶). یکی از
طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال
امیرسوسن سکنی دارند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن ابراهیم البرتی
نصرانی کاتب. مکنی به ابوالحسن به عربی
شعر می گفته و دیوان او صد ورقه است. (از
ابن الندیم).
نصرانی کاتب. مکنی به ابوالحسن به عربی
شعر می گفته و دیوان او صد ورقه است. (از
ابن الندیم).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن ابی الحسن بن
عیسی المسیح که در زمان الناصرلدین اللََّه
خلیفهٔ عباسی میزیست. رجوع به ابن مسیح
ابونصر شود.
عیسی المسیح که در زمان الناصرلدین اللََّه
خلیفهٔ عباسی میزیست. رجوع به ابن مسیح
ابونصر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن ابی عروبة. رجوع به
ابن ابی عروبة و ابوالنضر شود.
ابن ابی عروبة و ابوالنضر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن احمدبن محمد
المیدانی النیشابوری فرزند احمدبن محمد
میدانی مؤلف السامی فی الاسامی. او
راست: ۱- الاسماء فی الاسماء که به اسلوب
کتاب السامی فی الاسامی پدر خود نوشته
است. ۲- غریب ...
المیدانی النیشابوری فرزند احمدبن محمد
میدانی مؤلف السامی فی الاسامی. او
راست: ۱- الاسماء فی الاسماء که به اسلوب
کتاب السامی فی الاسامی پدر خود نوشته
است. ۲- غریب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن اسماعیل حیری
مکنی به ابوعثمان. رجوع به ابوعثمان
حیری شود.
مکنی به ابوعثمان. رجوع به ابوعثمان
حیری شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن الحکم مکنی به
ابی عبداللََّه. رجوع به ابن ابی مریم سعید...
شود.
ابی عبداللََّه. رجوع به ابن ابی مریم سعید...
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن العاس الاموی ملقب
بذوالعمامه و مکنی به ابواحیحه. رجوع به
ذوالعمامه شود.
بذوالعمامه و مکنی به ابواحیحه. رجوع به
ذوالعمامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن الفرج ابوعثمان
الرشاشی مولی بنی امیه. مردی ادیب فاضل
و عالم به لغت و شعر بوده و محفوظات
فراوان داشت و در فصاحت ضرب المثل
است. به مصر و بغداد رفت وی بسال ۱۲۷۲
هـ ...
الرشاشی مولی بنی امیه. مردی ادیب فاضل
و عالم به لغت و شعر بوده و محفوظات
فراوان داشت و در فصاحت ضرب المثل
است. به مصر و بغداد رفت وی بسال ۱۲۷۲
هـ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن المسیب بن حزن بن
وهب المخزومی القرشی از تابعین و روات و
یکی از هفت فقیه مدینه و سید تابعین و از
محدثان و فقها و زهاد است. وی بسال ۹۴
هـ .ق. هجری درگذشت. رجوع به ...
وهب المخزومی القرشی از تابعین و روات و
یکی از هفت فقیه مدینه و سید تابعین و از
محدثان و فقها و زهاد است. وی بسال ۹۴
هـ .ق. هجری درگذشت. رجوع به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن اوس. رجوع به
ابوزید سعیدبن اوس در همین لغت نامه شود.
ابوزید سعیدبن اوس در همین لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن جبیر اسدی کوفی
مکنی به ابوعبداللََّه تابعی. وی حبشی الاصل
و از موالی بنی حارث بنی اسد بوده. علم را
نزد عبداللََّه بن عباس و ابن عمر فراگرفت. در
علم شطرنج بی نظیر بوده. پس سعید ...
مکنی به ابوعبداللََّه تابعی. وی حبشی الاصل
و از موالی بنی حارث بنی اسد بوده. علم را
نزد عبداللََّه بن عباس و ابن عمر فراگرفت. در
علم شطرنج بی نظیر بوده. پس سعید ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن حسین بن عبداللََّه بن
میمون قداح از رؤسای قرامطه پس از جد و
اعمام خود ریاست این گروه به وی رسیده.
پدرش حسین در زمان حیات عبداللََّه از دنیا
برفت و ریاست و دعوی به وی رسید. ...
میمون قداح از رؤسای قرامطه پس از جد و
اعمام خود ریاست این گروه به وی رسیده.
پدرش حسین در زمان حیات عبداللََّه از دنیا
برفت و ریاست و دعوی به وی رسید. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن حمیدبن بختگان
مکنی به ابوعثمان. و او میگفت که از اولاد
ملوک ایران است، و از کتب اوست: کتاب
انتصاب العجم من العرب و نام این کتاب
التوبه است. و کتاب دیوان رسائل و کتاب ...
مکنی به ابوعثمان. و او میگفت که از اولاد
ملوک ایران است، و از کتب اوست: کتاب
انتصاب العجم من العرب و نام این کتاب
التوبه است. و کتاب دیوان رسائل و کتاب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن زیدبن عمروبن
نفیل بن عبدالعزی از سابقان در اسلام و از
عشرهٔ مبشره است. وی بسال ۵۰ هـ .ق.
درگذشت. (از الاصابة ج ۳ ص ۹۶).
نفیل بن عبدالعزی از سابقان در اسلام و از
عشرهٔ مبشره است. وی بسال ۵۰ هـ .ق.
درگذشت. (از الاصابة ج ۳ ص ۹۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن سعیدالفارقی. مکنی
به ابوالقاسم نحوی. مردی ادیب و فاضل بود
او را تصنیفات متعددی است. از آنجمله
کتاب تقسیمات العوامل و عللها. کتاب
تفسیرالمسائل المشکل فی اول المقتضب
للمبرد و جز آن. وی بسال ۳۹۱ ...
به ابوالقاسم نحوی. مردی ادیب و فاضل بود
او را تصنیفات متعددی است. از آنجمله
کتاب تقسیمات العوامل و عللها. کتاب
تفسیرالمسائل المشکل فی اول المقتضب
للمبرد و جز آن. وی بسال ۳۹۱ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن عبدالعزیزبن
عبداللََّه بن محمدبن ابراهیم بن عبدالمؤمن
طیفور ابوسهل النیلی. مردی ادیب، شاعر،
نحوی، فقیه، طبیب بود از تصانیف اوست:
کتاب المسائل لحنین، تخلیص شرح فصول
بقراط لجالینوس. وی بسال ۴۲۰ هـ .ق.
درگذشت. (از معجم الادباء ...
عبداللََّه بن محمدبن ابراهیم بن عبدالمؤمن
طیفور ابوسهل النیلی. مردی ادیب، شاعر،
نحوی، فقیه، طبیب بود از تصانیف اوست:
کتاب المسائل لحنین، تخلیص شرح فصول
بقراط لجالینوس. وی بسال ۴۲۰ هـ .ق.
درگذشت. (از معجم الادباء ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن فتحون بن مکرم
معروف به حمار سرقسطی اندلسی. از ائمه
لغت و نحو و جز آن و او را در فلسفه
کتابیست بنام شجرةالحکمة. و کتابی در
موسیقی و رساله ای در تعلیم علوم و ...
معروف به حمار سرقسطی اندلسی. از ائمه
لغت و نحو و جز آن و او را در فلسفه
کتابیست بنام شجرةالحکمة. و کتابی در
موسیقی و رساله ای در تعلیم علوم و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن مبارک بن علی بن
عبداللََّه بن سعیدبن محمدبن نصربن عاصم بن
عبادبن عاصم. نسبت او بابن دهان نحوی
میرسد. از نحویان بزرگ و افاضل لغویان
است. لغت و عربیت را از رماتی فراگرفت و
حدیث ...
عبداللََّه بن سعیدبن محمدبن نصربن عاصم بن
عبادبن عاصم. نسبت او بابن دهان نحوی
میرسد. از نحویان بزرگ و افاضل لغویان
است. لغت و عربیت را از رماتی فراگرفت و
حدیث ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن محمدالاندلسی از
اهل قرطبه بود و به ابن حداد معروف است.
وی مردی لغوی بود که به سال ۴۰۰ هـ .ق.
درگذشته. او را کتب متعددی است. از جمله
کتاب الافعال را توسعه و بسط داده و ...
اهل قرطبه بود و به ابن حداد معروف است.
وی مردی لغوی بود که به سال ۴۰۰ هـ .ق.
درگذشته. او را کتب متعددی است. از جمله
کتاب الافعال را توسعه و بسط داده و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن هارون، مکنی به
ابوعثمان اشناندانی. مردی نحوی و لغوی و
از ائمه لغویان است. او راست:
کتاب معانی شعری. کتاب ابیات و غیره. وی
بسال ۲۸۸ درگذشته است. (از معجم الادباء
ج ۴ صص ۲۴۴
ابوعثمان اشناندانی. مردی نحوی و لغوی و
از ائمه لغویان است. او راست:
کتاب معانی شعری. کتاب ابیات و غیره. وی
بسال ۲۸۸ درگذشته است. (از معجم الادباء
ج ۴ صص ۲۴۴
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) (۴۳۶ -۴۹۵) ابن هبةاللََّه
ابوالحسن سعیدبن هبةاللََّه بن محمدبن
الحسین از پزشکان نامبردار مشهور بود. وی
خدمت المقتدی بامراللََّه و المستظهرباللّه را
نمود و بیمارستان عضدی را اداره میکرد. او
راست: کتاب المغنی فی ...
ابوالحسن سعیدبن هبةاللََّه بن محمدبن
الحسین از پزشکان نامبردار مشهور بود. وی
خدمت المقتدی بامراللََّه و المستظهرباللّه را
نمود و بیمارستان عضدی را اداره میکرد. او
راست: کتاب المغنی فی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن هبةاللََّه بن حسن
راوندی مکنی به ابوالحسین مشهور به قطب
راوندی. رجوع به قطب الدین راوندی شود.
راوندی مکنی به ابوالحسین مشهور به قطب
راوندی. رجوع به قطب الدین راوندی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابوعثمان سعیدبن
حمیدبن سعید. نویسنده و شاعر که اصل
وی از نهروان بود. وی در خانواده ای
روستایی در بغداد بدنیا آمد بعد به سامره
رفت و دیوان رسایل مستعین عباسی را
بعهده ...
حمیدبن سعید. نویسنده و شاعر که اصل
وی از نهروان بود. وی در خانواده ای
روستایی در بغداد بدنیا آمد بعد به سامره
رفت و دیوان رسایل مستعین عباسی را
بعهده ...
seid - سعید other entries
Next Words