devri - دوری
The entry is a dictionary list for the word devri - دوری
دوری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ / دُو ] (ص نسبی) منسوب به دور. رحوی. چنبری. دورانی. (یادداشت مؤلف). || منسوب به دور و گردش در زمان خاص.
- جنون دوری؛ جنون ادواری.
|| ...
- جنون دوری؛ جنون ادواری.
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حامص) حالت و صفت دور. دور بودن. فاصله داشتن دو چیز یا دو جا یا دو کس از هم. غرابت. غربت. حواذ. بر. نوی. مقابل قرب. مقابل نزدیکی و با کردن و گزیدن صرف شود.
(یادداشت مؤلف). نقیض نزدیکی. (لغت ...
(یادداشت مؤلف). نقیض نزدیکی. (لغت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ی ی ] (ع اِ) کسی: مابه دوری؛ نیست در آن کسی. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). ما بالدار دوری؛ ای احد. (از مهذب الاسماء). || نوعی از گنجشک که در خانه ها آشیانه سازد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (ص نسبی) منسوب است به دور که محله ای است به بغداد. || منسوب است به دور که محله ای است به نیشابور. (از لباب الانساب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابوالطیب محمدبن فرخان بن روزبه دوری، منسوب به دور سرمن رأی از راویان است و از ابی خلیفه جمحی روایتهایی دارد ولی احادیث او را پیروی نمی کنند. مرگ او پیش
از سال ۳۰۰ هـ . ...
از سال ۳۰۰ هـ . ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابوعبداللََّه دوری نیشابوری. از راویان بود و حکایاتی برای احمدبن سلمهٔ نیشابوری روایت کرد. (از لباب الانساب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابوعبداللََّه محمدبن مخلدبن حفص عطار دوری بغدادی. از راویان است و از یعقوب دوری و زبیربن بکار و جز او روایت شنید و دارقطنی و جز او از وی روایت دارند. مرگ
دوری به سال ...
دوری به سال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابوعمر حفص بن عمربن عبدالعزیز... دوری بغدادی مقری ازدی. از راویان بود و از کسایی روایت داشت و به سال ۲۴۶ هـ ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج ۱
ص ۴۲۸).
ص ۴۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(دُ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) دورانی . 2 - (اِمر.) بشقاب بزرگ مقعر.
devri - دوری other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.