töz - توز
The entry is a dictionary list for the word töz - توز
توز Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
توز: التُّوزُ: الطبيعة والخُلُقُ كالتُّوسِ. والتُّوزُ: الأَصل. والأَتْوَزُ: الكريم الأَصل. والتُّوزُ أَيضاً: شجر. وتُوزُ: موضع بين مكة والكوفة؛ قال: بَيْنَ سَمِيراءَ وبَيْنَ تُوزِ
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) به معنی تاخت و تاراج است.
(برهان). تاخت و تاراج و غارت و یغما و
حمله و هجوم. (ناظم الاطباء). تاخت و تاز.
(فرهنگ جهانگیری). || پوست درختی
است که بر کمان و زین اسب و امثال اینها
پیچند. ...
(برهان). تاخت و تاراج و غارت و یغما و
حمله و هجوم. (ناظم الاطباء). تاخت و تاز.
(فرهنگ جهانگیری). || پوست درختی
است که بر کمان و زین اسب و امثال اینها
پیچند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) طبیعت و خلق. (منتهی الارب) (از
آنندراج) (از ناظم الاطباء). || چوب
بازی کچه. || درختی است. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به توز شود.
آنندراج) (از ناظم الاطباء). || چوب
بازی کچه. || درختی است. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به توز شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف) جمع کننده و برآورنده و کشنده و
حاصل کننده را نیز گویند. (برهان). کشنده و
گذارنده. (فرهنگ رشیدی). جوینده و
اندوزنده و دوشنده. (غیاث اللغات) (آنندراج). از توختن؛ یعنی اداکننده و
عاریه گیرنده و اندوزنده و ...
حاصل کننده را نیز گویند. (برهان). کشنده و
گذارنده. (فرهنگ رشیدی). جوینده و
اندوزنده و دوشنده. (غیاث اللغات) (آنندراج). از توختن؛ یعنی اداکننده و
عاریه گیرنده و اندوزنده و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شهری است در سرحد پارس قریب
به اهواز و معرب آن توج است. (فرهنگ
جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). اما در
قاموس، توج و توز هر دو به تشدید «واو»
آورده و گفته: منه الثیاب التوزیة. (فرهنگ
رشیدی). شهری باشد نزدیک ...
به اهواز و معرب آن توج است. (فرهنگ
جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). اما در
قاموس، توج و توز هر دو به تشدید «واو»
آورده و گفته: منه الثیاب التوزیة. (فرهنگ
رشیدی). شهری باشد نزدیک ...
töz - توز other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.