Berber - بربر
The entry is a dictionary list for the word Berber - بربر
بربر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
barbar
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
الوسيط
(بَرْبَرَت) الدَّلوُ: صَوَّتت في الماء. فهي بَرْبارٌ. و- التيسُ أو الأسد: علا صَوته عند الهياج. و- فلانٌ: أكثر الكلامَ في جلبة وصَياح. و- خلَّط في الكلام مع غضب ونفور.
(البَرْبار): الأسد.
(بِرْبِرْ): اسم صَوت لدعاء الغنم إلى العَلَف.
(البَرْبَرُ): شعب أكثره قبائل تسكن الجبال في شمال إِفريقية. (ج) بَرَابرُ، وبَرَابِرَةُ.
(البَرْبَريُّ): واحد البَرْبَرْ.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
بربرَ يبربر، بَرْبَرَةً، فهو مُبربِر
• بربر الشَّخصُ: أكثر الكلامَ في جَلَبة وصياح وغضب ونفور، صوَّت عاليًا عند الهياج "بربر المساجينُ في الحبس/ الجمهورُ".
III
معجم اللغة العربية المعاصرة
بَرْبَر [جمع]: مف بَرْبَريّ
• البَرْبَر: شعبٌ له لغته الخاصَّة أكثره قبائل تسكُن الجبال في شماليّ إفريقية، أسلمتْ وشاركتْ في فتح الأندلس بقيادة أحد أبنائها طارق بن زياد، اختلطتْ بالعرب ومنها الأغالبة والمرابطون والموحِّدون ومن البربر أمَّة أخرى يقيمون بين الأحباش والزنج على ساحل بحر الزِّنج وبحر اليمن.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ بَ ] (اِ) هرزه گویی و پرگویی و
لجاجت. (برهان). || (ص) نزاع کنندهٔ احمق
پرگو. (ناظم الاطباء).
لجاجت. (برهان). || (ص) نزاع کنندهٔ احمق
پرگو. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ بَ ] (اِ) حجام و جراح و سرتراش.
(ناظم الاطباء).
- بربرخانه؛ بربر دکان. دکان سرتراشی.
(ناظم الاطباء). سلمانی. آرایشگاه.
(ناظم الاطباء).
- بربرخانه؛ بربر دکان. دکان سرتراشی.
(ناظم الاطباء). سلمانی. آرایشگاه.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ بَ ] (اِخ) از کلمهٔ یونانی باربار
بمعنی غیریونانی مانند عجم بمعنی غیر عرب.
(یادداشت بخط مؤلف). آتنی ها غیر یونانی را
بربر میگفتند چنانکه در داستانهای ما غیر
ایرانی را تور گفته اند و عرب غیر عرب را
عجم، غالباً تصور ...
بمعنی غیریونانی مانند عجم بمعنی غیر عرب.
(یادداشت بخط مؤلف). آتنی ها غیر یونانی را
بربر میگفتند چنانکه در داستانهای ما غیر
ایرانی را تور گفته اند و عرب غیر عرب را
عجم، غالباً تصور ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ بَ ] (اِخ) گروهی است به مغرب.
(منتهی الارب). ج، برابره. (منتهی الارب)
(آنندراج). مردمی هستند که بین حبشه و
زنگ سکنی دارند. یکی آن بربری است. (از
اقرب الموارد). ملکی است بجانب حبشه که
مردم آنجا سبزرنگ باشند. (غیاث اللغات).
...
(منتهی الارب). ج، برابره. (منتهی الارب)
(آنندراج). مردمی هستند که بین حبشه و
زنگ سکنی دارند. یکی آن بربری است. (از
اقرب الموارد). ملکی است بجانب حبشه که
مردم آنجا سبزرنگ باشند. (غیاث اللغات).
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ بَ ] (اِخ) ایلات ساکن سرحد ایران
و افغانستان را بدین نام خوانند. (فرهنگ
فارسی معین).
- بربر زمین؛ سرزمین بربر:
ز بربر زمین تا بخاور درون
ز یک ماهه ره داشت کشور فزون.
اسدی ...
و افغانستان را بدین نام خوانند. (فرهنگ
فارسی معین).
- بربر زمین؛ سرزمین بربر:
ز بربر زمین تا بخاور درون
ز یک ماهه ره داشت کشور فزون.
اسدی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ بِ ] (صوت) کلمه ای است که بدان
گوسپندان را خوانند. (منتهی الارب)
(آنندراج).
گوسپندان را خوانند. (منتهی الارب)
(آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ بِ ] (ص مرکب) خیره و زل زل و
مات مات. بر و بر.
- بربر بروی کسی نگاه کردن؛ در تداول،
خیره و بی حرکتی در چشم، در چیزی
نگریستن. به ...
مات مات. بر و بر.
- بربر بروی کسی نگاه کردن؛ در تداول،
خیره و بی حرکتی در چشم، در چیزی
نگریستن. به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ بُ ] (اِ) در تداول عامه، بوربور: یک
ایل بربر، عدهٔ کثیر. مثل ایل بربر؛ جماعتی
بسیار بی ادب و بسیارخوار. (یادداشت بخط
مؤلف). رجوع به بور بور شود.
ایل بربر، عدهٔ کثیر. مثل ایل بربر؛ جماعتی
بسیار بی ادب و بسیارخوار. (یادداشت بخط
مؤلف). رجوع به بور بور شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ بُ ] (اِخ) تیره ای از شعبهٔ جبارهٔ ایل
عرب (از ایلات خمسهٔ فارس). (جغرافیای
سیاسی کیهان). رجوع به طایفهٔ جباره شود.
عرب (از ایلات خمسهٔ فارس). (جغرافیای
سیاسی کیهان). رجوع به طایفهٔ جباره شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ بُ ] (اِخ) طایفه ای از طوایف
قشقائی. این طایفه مرکب از ۱۵۰ خانوار
است که در حوالی سمیرم سکنی دارند.
(جغرافیای سیاسی کیهان).
قشقائی. این طایفه مرکب از ۱۵۰ خانوار
است که در حوالی سمیرم سکنی دارند.
(جغرافیای سیاسی کیهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) دهی است جزو بخش شهریار
شهرستان تهران، در جلگه واقع شده و معتدل
است. سکنهٔ آن ۲۱۶ تن. آب آن از قنات و
سیاه آب ابراهیم آباد و محصول آن غلات،
صیفی، چغندرقند، انگور، بنشن، کرچک، و
شغل اهالی زراعت ...
شهرستان تهران، در جلگه واقع شده و معتدل
است. سکنهٔ آن ۲۱۶ تن. آب آن از قنات و
سیاه آب ابراهیم آباد و محصول آن غلات،
صیفی، چغندرقند، انگور، بنشن، کرچک، و
شغل اهالی زراعت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بِ بِ) (ق .) حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا چیزی
نگاه کردن است .
نگاه کردن است .
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
بَرْبَرَ
1) шуметь галдеть
2) бормотать, ворчать
II
بَرْبَرٌ
мн. بَرَابِرَةٌ
1) варвары
2) берберцы, нубийцы
III
بِرْبِرٌ
мн. بَرَابِرُ
птенец; цыпленок
Berber - بربر other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.