fagfur - فغفور
The entry is a dictionary list for the word fagfur - فغفور
فغفور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِ مرکب) پادشاه چین را گویند
هرکه باشد. (برهان). لقب پادشاهان چین و
کلمهٔ پارسی است، فغ به معنی خدای یا بت و
پور یا فور به معنی پسر. (یادداشت مؤلف).
بغپور. (فرهنگ فارسی معین):
چو آگاهی آمد به ...
هرکه باشد. (برهان). لقب پادشاهان چین و
کلمهٔ پارسی است، فغ به معنی خدای یا بت و
پور یا فور به معنی پسر. (یادداشت مؤلف).
بغپور. (فرهنگ فارسی معین):
چو آگاهی آمد به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) نام پادشاهی از آل اشکان
که بعد از اسکندر پادشاه شد و شصت ودو
سال ملک راند. (برهان). مصحف فغور و فقور
است که معرب نام پاکُر برادر اشک سیزدهم
است. (حاشیهٔ برهان چ معین از ایران ...
که بعد از اسکندر پادشاه شد و شصت ودو
سال ملک راند. (برهان). مصحف فغور و فقور
است که معرب نام پاکُر برادر اشک سیزدهم
است. (حاشیهٔ برهان چ معین از ایران ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) نام پسر ساوه شاه یا
شابه شاه فرمانروای ترکستان در شاهنامهٔ
فردوسی چنین آمده است :
که فغفور خواندیش وی را پدر.
شابه شاه فرمانروای ترکستان در شاهنامهٔ
فردوسی چنین آمده است :
که فغفور خواندیش وی را پدر.