gazenfer - غضنفر
The entry is a dictionary list for the word gazenfer - غضنفر
غضنفر Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
aslan
Arapça - Türkçe sözlük
غَضَنْفَر
aslan
Anlamı: kedigillerden, güçlü bir memeli hayvan türü, aslan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ضَ فَ ] (ع اِ) شیر بیشه. (منتهی
الارب). شیر درنده. (غیاث اللغات)
(آنندراج). اسد، و نون آن زاید است. (اقرب
الموارد). لیث. حارث. هزبر. قسورة. حیدر.
ضیغم. دلهاث :
نجهد از بر تیغت نه غضنفر نه پلنگ ...
الارب). شیر درنده. (غیاث اللغات)
(آنندراج). اسد، و نون آن زاید است. (اقرب
الموارد). لیث. حارث. هزبر. قسورة. حیدر.
ضیغم. دلهاث :
نجهد از بر تیغت نه غضنفر نه پلنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ضَ فَ ] (اِخ) در تاریخ شاهی
آمده: وی یکی از کوکهای میرزا (میرزا
عسکری) و برادر قاسم حسین بود. و در
همین کتاب داستانی از او نقل شده است.
رجوع به تاریخ شاهی تاریخ سلاطین افاغنه
(ص ۱۴۵ و ...
آمده: وی یکی از کوکهای میرزا (میرزا
عسکری) و برادر قاسم حسین بود. و در
همین کتاب داستانی از او نقل شده است.
رجوع به تاریخ شاهی تاریخ سلاطین افاغنه
(ص ۱۴۵ و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ضَ فَ ] (اِخ) ابن جعفر حسینی.
او قصیدهٔ بردهٔ میمیهٔ بوصیری (متوفی به سال
۶۹۴ هـ . ق.) را به فارسی شرح کرده است، و
این شرح به سال ۹۲۰ انجام یافته است. آغاز
آن چنین است: «موزون ترین ...
او قصیدهٔ بردهٔ میمیهٔ بوصیری (متوفی به سال
۶۹۴ هـ . ق.) را به فارسی شرح کرده است، و
این شرح به سال ۹۲۰ انجام یافته است. آغاز
آن چنین است: «موزون ترین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ضَ فَ ] (اِخ) (سلطان...) ابن شاه
منصوربن شرف الدین مظفربن امیر
مبارزالدین محمد. او از خاندان آل مظفر بود.
به سال ۷۹۵ هـ . ق. با اغلب افراد خاندان
آل مظفر به امر امیر تیمور کشته شد. حافظ ...
منصوربن شرف الدین مظفربن امیر
مبارزالدین محمد. او از خاندان آل مظفر بود.
به سال ۷۹۵ هـ . ق. با اغلب افراد خاندان
آل مظفر به امر امیر تیمور کشته شد. حافظ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ضَ فَ ] (اِخ) ابن ناصرالدوله،
مکنی به ابوتغلب. رجوع به ابوتغلب و رجوع
به حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۵۴۷ شود.
مکنی به ابوتغلب. رجوع به ابوتغلب و رجوع
به حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۵۴۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ضَ فَ ] (اِخ) حمدانی عدةالدولة.
وی پسر نصیرالدوله صاحب موصل بود و
لقب غضنفر داشت، به پدر خود نافرمانی کرد
و با خویشاوندان خود جنگید و با بنی عقیل
در مرحله (فلسطین) نیز جنگ کرد و اسیر
افتاد و کشته ...
وی پسر نصیرالدوله صاحب موصل بود و
لقب غضنفر داشت، به پدر خود نافرمانی کرد
و با خویشاوندان خود جنگید و با بنی عقیل
در مرحله (فلسطین) نیز جنگ کرد و اسیر
افتاد و کشته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ضَ فَ ] (اِخ) کله جاری (مولانا...
کله جاری). آذر در آتشکده آرد: اصل وی از
قریهٔ کلجار من قری دار المؤمنین است. اکثر
اوقات در کاشان بوده. این اشعار از اوست:
امروز هرکه بود ز ما سرگران گذشت
دوشت مگر ...
کله جاری). آذر در آتشکده آرد: اصل وی از
قریهٔ کلجار من قری دار المؤمنین است. اکثر
اوقات در کاشان بوده. این اشعار از اوست:
امروز هرکه بود ز ما سرگران گذشت
دوشت مگر ...