Esed - اسد
The entry is a dictionary list for the word Esed - اسد
اسد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (ع اِ) شیر بیشه. شیر درنده.
(غیاث). اجبه. جخدب. اَبغث. مُجشم. جراهم.
متبلل. جذع. (منتهی الارب). باقر. مبیح.
بهور. بهنس. بیهنس. بهینس. متبهنس. محطم.
محتضر. ابولبد. ابوفراس. غضنفر. لیث. حطام.
حطوم. ج، آساد، اُسود، اُسُد، اُسد (مهذب
الاسماء)، آسد، ...
(غیاث). اجبه. جخدب. اَبغث. مُجشم. جراهم.
متبلل. جذع. (منتهی الارب). باقر. مبیح.
بهور. بهنس. بیهنس. بهینس. متبهنس. محطم.
محتضر. ابولبد. ابوفراس. غضنفر. لیث. حطام.
حطوم. ج، آساد، اُسود، اُسُد، اُسد (مهذب
الاسماء)، آسد، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) برج پنجم از بروج فلک.
(غیاث). خانهٔ آفتاب. (مفاتیح العلوم). بیت
آفتاب. نام صورت پنجم از صور بروج فلکیه
است میان سرطان و سنبله و آن را برمثال
شیری توهم کرده اند و کواکب آن ...
(غیاث). خانهٔ آفتاب. (مفاتیح العلوم). بیت
آفتاب. نام صورت پنجم از صور بروج فلکیه
است میان سرطان و سنبله و آن را برمثال
شیری توهم کرده اند و کواکب آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (ع مص) ترس یافتن از دیدن
شیر. || مانند شیر شدن. شیری نمودن.
دلیری نشان دادن.
شیر. || مانند شیر شدن. شیری نمودن.
دلیری نشان دادن.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ دد ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از
سدید. سدیدتر. || (ص) درست و محکم:
امر اسد. (منتهی الارب).
سدید. سدیدتر. || (ص) درست و محکم:
امر اسد. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (ع اِ) جِ اَسَد. شیران. (منتهی الارب).
- اسدالغابة؛ شیران بیشه.
- اسدالغابة؛ شیران بیشه.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) قبیله ای است از عرب ازد
(ازد شنوءة). (انساب سمعانی ذیل اسدی).
رجوع به ازد و رجوع بفهرست عیون الاخبار
و فهرست البیان و التبیین شود.
(ازد شنوءة). (انساب سمعانی ذیل اسدی).
رجوع به ازد و رجوع بفهرست عیون الاخبار
و فهرست البیان و التبیین شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) نام پسر ربیعةبن نِزار که
پدر قبیله ای بوده است. (منتهی الارب).
پدر قبیله ای بوده است. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) (بنی...) قبیله ای است از
نسل سبا. (انساب سمعانی ص ۶). یکی از
قبائل بزرگ عرب و مشتمل بر بطون بسیار و
جد اعلای این قبیله اسدبن خزیمه است.
مسکن قبیله عبارت است از قسمتهائی از
نجد که در ...
نسل سبا. (انساب سمعانی ص ۶). یکی از
قبائل بزرگ عرب و مشتمل بر بطون بسیار و
جد اعلای این قبیله اسدبن خزیمه است.
مسکن قبیله عبارت است از قسمتهائی از
نجد که در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) نام یکی از اصحاب پیغمبر
(ص) است. و او بنا بروایتی برادر و بروایت
دیگر برادرزادهٔ خدیجهٔ کبری است. (قاموس
الاعلام ترکی).
(ص) است. و او بنا بروایتی برادر و بروایت
دیگر برادرزادهٔ خدیجهٔ کبری است. (قاموس
الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) (اتابک...) صاحب دربند در
زمان سلطان جلال الدین خوارزمشاه طفلی
بود در تحت سرپرستی اتابکی ملقب به اسد.
این اتابک بطیب خاطر بخدمت سلطان رسید
و در دادن راه عبور بسپاهیان قنقلی و قبچاقی
خود پیشقدم شد. ...
زمان سلطان جلال الدین خوارزمشاه طفلی
بود در تحت سرپرستی اتابکی ملقب به اسد.
این اتابک بطیب خاطر بخدمت سلطان رسید
و در دادن راه عبور بسپاهیان قنقلی و قبچاقی
خود پیشقدم شد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) یکی از شعرای ایران است.
وی در عصر جهانگیرشاه بهندوستان شد و
مورد عواطف شاهانه گردید و در تاریخ
۱۰۴۸ هـ .ق . درگذشت. از اوست:
دیروز اسد جامهٔ هجران تو زد چاک
امروز ز غم مرد ...
وی در عصر جهانگیرشاه بهندوستان شد و
مورد عواطف شاهانه گردید و در تاریخ
۱۰۴۸ هـ .ق . درگذشت. از اوست:
دیروز اسد جامهٔ هجران تو زد چاک
امروز ز غم مرد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) (خواجه...) خوندمیر در
عنوان «گفتار در بیان مبادی احوال شیخ
حسن جوری و ذکر نجات یافتن او از زاویهٔ
مهجوری» در زمان امیر وجه الدین مسعود
سربداری آورده است: روایتی آنکه خواجه
اسد نامی از مریدان شیخ ...
عنوان «گفتار در بیان مبادی احوال شیخ
حسن جوری و ذکر نجات یافتن او از زاویهٔ
مهجوری» در زمان امیر وجه الدین مسعود
سربداری آورده است: روایتی آنکه خواجه
اسد نامی از مریدان شیخ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) (میرزا اسداللََّه خان). یکی از
شعرای هندوستان. پدر او از مردم سمرقند بود
و وی در اگره تولد یافته و در دهلی میزیسته
است و مورد توجه بهادرشاه شد و «نواب»
لقب یافت. اشعار وی بزبان فارسی ...
شعرای هندوستان. پدر او از مردم سمرقند بود
و وی در اگره تولد یافته و در دهلی میزیسته
است و مورد توجه بهادرشاه شد و «نواب»
لقب یافت. اشعار وی بزبان فارسی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) (پهلوان...) ابن طغانشاه.
شاه شجاع مظفری حکومت کرمان را بدو که
یکی از خواص خراسانی وی بود واگذاشت.
اسد بتحریک امیر سیورغتمش اوغانی و شاه
یحیی بتدریج در کرمان جهت خود بتهیهٔ
اسباب استقلال پرداخت. تا مخدومشاه ...
شاه شجاع مظفری حکومت کرمان را بدو که
یکی از خواص خراسانی وی بود واگذاشت.
اسد بتحریک امیر سیورغتمش اوغانی و شاه
یحیی بتدریج در کرمان جهت خود بتهیهٔ
اسباب استقلال پرداخت. تا مخدومشاه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) ابن عبدالعزّی. ابن قصی بن
اسد پدر خویلد. و او پدر خدیجة الکبری
زوجهٔ رسول است. (مجمل التواریخ و
القصص ص ۲۳۸ و ۳۰۱).
اسد پدر خویلد. و او پدر خدیجة الکبری
زوجهٔ رسول است. (مجمل التواریخ و
القصص ص ۲۳۸ و ۳۰۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) ابن سامان. نام پدر احمد
مؤسس دولت آل سامان است. وی از جانب
طاهر ذوالیمینین حکمران خراسان ببعض
امور مهمهٔ دولتی مأمور و منصوب شده بود و
پس از وی پسران او احمد و نوح از ...
مؤسس دولت آل سامان است. وی از جانب
طاهر ذوالیمینین حکمران خراسان ببعض
امور مهمهٔ دولتی مأمور و منصوب شده بود و
پس از وی پسران او احمد و نوح از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) ابن عبداللََّه قسری. برادر
خالدبن عبداللََّه قسری است که یکی از امرای
دولت اموی بود و اسد در عصر هشام بن
عبدالملک از جانب برادر خویش بسال ۱۰۶
هـ .ق . بولایت خراسان مأمور و منصوب ...
خالدبن عبداللََّه قسری است که یکی از امرای
دولت اموی بود و اسد در عصر هشام بن
عبدالملک از جانب برادر خویش بسال ۱۰۶
هـ .ق . بولایت خراسان مأمور و منصوب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) ابن فرات. یکی از فقهای
مشهور مالکی و صاحب کتاب معروف اسدیه
در فقه. وی بسال ۲۰۳ هـ .ق . قاضی قیروان
بود و در کارهای سیاسی نیز بصیرت و
مهارت داشت و در تاریخ ...
مشهور مالکی و صاحب کتاب معروف اسدیه
در فقه. وی بسال ۲۰۳ هـ .ق . قاضی قیروان
بود و در کارهای سیاسی نیز بصیرت و
مهارت داشت و در تاریخ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) ابن کرزبن عامر. یکی از
اصحاب نبی (ص) است. (قاموس الاعلام
ترکی).
اصحاب نبی (ص) است. (قاموس الاعلام
ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) ابن یزید شیبانی. یکی از
امرای خلفای عباسی. وی در زمان
هارون الرشید در سنهٔ ۱۸۵ هـ .ق . پس از فوت
پدر والی موصل و آذربایجان و ارمنیه شد و
در سایهٔ دلیری و کاردانی ...
امرای خلفای عباسی. وی در زمان
هارون الرشید در سنهٔ ۱۸۵ هـ .ق . پس از فوت
پدر والی موصل و آذربایجان و ارمنیه شد و
در سایهٔ دلیری و کاردانی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اَ سَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شیر درنده . 2 - نام یکی از صورت های فلکی که تقریباً در
سمت الرأس قرار دارد و به صورت شیری تصویر شده است ، ستارة پر نور این صورت فلکی ،
قلب الاسد نام دارد که حدود 71 سال نوری از خورشید فاصله دارد. 3 - پنجمین برج از
برج های دوازده گانة سال .
سمت الرأس قرار دارد و به صورت شیری تصویر شده است ، ستارة پر نور این صورت فلکی ،
قلب الاسد نام دارد که حدود 71 سال نوری از خورشید فاصله دارد. 3 - پنجمین برج از
برج های دوازده گانة سال .
Esed - اسد other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.