Azizi - عزیزی
The entry is a dictionary list for the word Azizi - عزیزی
عزیزی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (حامص) عزت. گرامی بودن.
ارجمندی. احترام. (از فرهنگ فارسی
معین):
هر ذلیلی که حق عزیز کند
در عزیزیش منکری منگر.خاقانی.
و اما دلیل بر عزیزی و گرامیی دانش آنکه
دانش در سرشت ماست و تمام کنندهٔ ما
اوست. (مصنفات باباافضل ...
ارجمندی. احترام. (از فرهنگ فارسی
معین):
هر ذلیلی که حق عزیز کند
در عزیزیش منکری منگر.خاقانی.
و اما دلیل بر عزیزی و گرامیی دانش آنکه
دانش در سرشت ماست و تمام کنندهٔ ما
اوست. (مصنفات باباافضل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) فرزند عبدالملک بن
منصور جیلی، مکنی به ابوالمعالی و مشهور به
شیذلة. واعظ و از فقهای شافعی مذهب در
قرن پنجم هجری و از اهالی جیلان بود و
مدتی سمت قضاء را در بغداد بعهده داشت و
به ...
منصور جیلی، مکنی به ابوالمعالی و مشهور به
شیذلة. واعظ و از فقهای شافعی مذهب در
قرن پنجم هجری و از اهالی جیلان بود و
مدتی سمت قضاء را در بغداد بعهده داشت و
به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) لقب علی بن احمدبن
محمدبن ابراهیم عزیزی، فقیه و محدث قرن
یازدهم هجری است. رجوع به علی عزیزی
شود.
محمدبن ابراهیم عزیزی، فقیه و محدث قرن
یازدهم هجری است. رجوع به علی عزیزی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) لقب علی بن علی بن
علی بن علی بن مطاوع عزیزی، فقیه قرن
دوازدهم هجری است. رجوع به علی عزیزی
شود.
علی بن علی بن مطاوع عزیزی، فقیه قرن
دوازدهم هجری است. رجوع به علی عزیزی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ زَ ] (اِخ) لقب محمدبن عزیز
سجستانی عزیزی، مکنی به ابوبکر مفسر
است. شهرت او بیشتر بواسطهٔ کتاب «غریب
القرآن» اوست که آن را بترتیب حروف معجم
در مدت پانزده سال تصنیف کرده است.
اقامت او در بغداد بود و ...
سجستانی عزیزی، مکنی به ابوبکر مفسر
است. شهرت او بیشتر بواسطهٔ کتاب «غریب
القرآن» اوست که آن را بترتیب حروف معجم
در مدت پانزده سال تصنیف کرده است.
اقامت او در بغداد بود و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) تیره ای از شعبهٔ جبارهٔ ایل
عرب، از ایلات خمسهٔ فارس. (از جغرافیای
سیاسی کیهان ص ۸۷).
عرب، از ایلات خمسهٔ فارس. (از جغرافیای
سیاسی کیهان ص ۸۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) دهی از دهستان
بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویهٔ شهرستان
بهبهان. سکنهٔ آن ۱۵۰ تن. آب آن از چشمه و
رودخانه. محصول آن غلات و پشم و لبنیات
است. این آبادی را زی زی هم می نامند. (از
فرهنگ ...
بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویهٔ شهرستان
بهبهان. سکنهٔ آن ۱۵۰ تن. آب آن از چشمه و
رودخانه. محصول آن غلات و پشم و لبنیات
است. این آبادی را زی زی هم می نامند. (از
فرهنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ زَ زا ] (ع اِ) سرین اسب و طرف
آن. (منتهی الارب). عُزیزاء. (از اقرب
الموارد). رجوع به عزیزاء شود.
آن. (منتهی الارب). عُزیزاء. (از اقرب
الموارد). رجوع به عزیزاء شود.
Next Words