لند
The entry is a dictionary list for the word لند
لند Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِ) پسر که مقابل دختر است.
|| آلت تناسل را گویند و به زبان هندی نیز
آلت تناسل باشد. (برهان). شرم مرد:
یا ایها اللوند مرا پای ...
|| آلت تناسل را گویند و به زبان هندی نیز
آلت تناسل باشد. (برهان). شرم مرد:
یا ایها اللوند مرا پای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِمص) اسم از لندیدن به معنی زیر
لب سخن گفتن. ژکیدن و آهسته در زیر لب
سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه.
(برهان). دندیدن. سخن کردن باشد از خشم و
غضب در زیر لب و آن ...
لب سخن گفتن. ژکیدن و آهسته در زیر لب
سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه.
(برهان). دندیدن. سخن کردن باشد از خشم و
غضب در زیر لب و آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِخ) دهی از دهستان شهریاری
بخش چهاردانگهٔ شهرستان ساری، واقع در
۴۸هزارگزی شمال خاوری کیاسر.
کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی و
دارای ۲۰۰ تن سکنه. آب آن از چشمه.
محصول آنجا غلات و ارزن. شغل اهالی
زراعت و مختصر گله ...
بخش چهاردانگهٔ شهرستان ساری، واقع در
۴۸هزارگزی شمال خاوری کیاسر.
کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی و
دارای ۲۰۰ تن سکنه. آب آن از چشمه.
محصول آنجا غلات و ارزن. شغل اهالی
زراعت و مختصر گله ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِخ) نام شهری از سوئد جنوبی،
دارای ۲۳۰۰۰ تن سکنه و دانشگاهی
مشهور.
دارای ۲۳۰۰۰ تن سکنه و دانشگاهی
مشهور.