درة
The entry is a dictionary list for the word درة
درة Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
دُرَّة [مفرد]: ج دُرَّات ودُرّ ودُرَر:
1- لؤلؤة عظيمة كبيرة "دُرَّة التاج: أبرز وأغلى ما فيه- أنا البحرُ في أحشائه الدُّرُّ كامنٌ ... فهل ساءلوا الغوَّاص عن صَدَفاتي"| دُرَّةٌ فريدةٌ يتيمة: لا نظيرَ لها- كالدُّرَّة المكنونة: كاللؤلؤة المستورة داخل صدفتها، تُشبَّه بها المرأة التي تصون نفسَها عن التبذُّل.
2- شيء ثمين أو نفيس.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
دِرَّة [مفرد]: ج دِرّات ودِرَر: سَوْطٌ يُضْرَبُ به "علاهُ بالدِّرَّة".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ رَ ] (ع اِ) اسم المرة است مصدر «دَرّ»
را. یک بار شیر بسیار دادن پستان.
(ناظم الاطباء). رجوع به دَرّ شود.
را. یک بار شیر بسیار دادن پستان.
(ناظم الاطباء). رجوع به دَرّ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِرْ رَ ] (ع اِ) آلت زدن. (منتهی الارب ).
تازیانه که بدان زنند. (از اقرب الموارد). آنچه
بزنند بدان. (دهار). دره. و رجوع به دره شود.
|| شیر. (منتهی الارب ). لبن.
(اقرب الموارد).
تازیانه که بدان زنند. (از اقرب الموارد). آنچه
بزنند بدان. (دهار). دره. و رجوع به دره شود.
|| شیر. (منتهی الارب ). لبن.
(اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُرْ رَ ] (ع اِ) مروارید بزرگ.
(منتهی الارب ). مروارید. (دهار). واحد دُرّ.
(از اقرب الموارد). بیرونی در الجماهر (ص
۱۲۷) در بیان اقسام مروارید گوید: از اقسام
مروارید یکی «دهرم مروارید» است که
بزرگترین آن است و ...
(منتهی الارب ). مروارید. (دهار). واحد دُرّ.
(از اقرب الموارد). بیرونی در الجماهر (ص
۱۲۷) در بیان اقسام مروارید گوید: از اقسام
مروارید یکی «دهرم مروارید» است که
بزرگترین آن است و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُرْ رَ ] (اِخ) از زنان محدث بود که از
ارموی و ابوالقاسم بن حاسب اجازهٔ حدیث
داشت. وی به سال ۶۰۷ هـ . ق. درگذشت. (از
اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم
رواةالحدیث ابن نقطه).
ارموی و ابوالقاسم بن حاسب اجازهٔ حدیث
داشت. وی به سال ۶۰۷ هـ . ق. درگذشت. (از
اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم
رواةالحدیث ابن نقطه).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُرْ رَ ] (اِخ) نام دختر ابی سلمة وام
سلمة (ام المؤمنین) که از زنان فاضل عصر
خود بود و نزد عالمان اخبار و حدیث شهرتی
داشت. (از اعلام النساء از الاستیعاب).
سلمة (ام المؤمنین) که از زنان فاضل عصر
خود بود و نزد عالمان اخبار و حدیث شهرتی
داشت. (از اعلام النساء از الاستیعاب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُرْ رَ ] (اِخ) دختر ابی لهب بن
عبدالمطلب. از زنان شاعر و محدث بود که از
پیامبر (ص) و عایشه نقل حدیث کرده است.
(از اعلام النساء از الاصابة و استیعاب و
سیرالنبلاء).
عبدالمطلب. از زنان شاعر و محدث بود که از
پیامبر (ص) و عایشه نقل حدیث کرده است.
(از اعلام النساء از الاصابة و استیعاب و
سیرالنبلاء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُرْ رَ ] (اِخ) دختر عثمان حلاوی. از
زنان محدث بود که به سال ۶۰۴ هـ . ق.
درگذشت. (از اعلام النساء از الاستدراک علی
تراجم رواة الحدیث ابن نقطه).
زنان محدث بود که به سال ۶۰۴ هـ . ق.
درگذشت. (از اعلام النساء از الاستدراک علی
تراجم رواة الحدیث ابن نقطه).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُرْ رَ ] (اِخ) دختر علی بن باخمشی. از
زنان محدث بود که از خدیجه بنت محمدبن
عبداللََّه شاهجانی (خدیجه به سال ۴۶۰ هـ . ق.
درگذشته است) نقل حدیث کرده است. (از
اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم رواة
الحدیث ابن ...
زنان محدث بود که از خدیجه بنت محمدبن
عبداللََّه شاهجانی (خدیجه به سال ۴۶۰ هـ . ق.
درگذشته است) نقل حدیث کرده است. (از
اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم رواة
الحدیث ابن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُرْ رَ ] (اِخ) دختر محمدبن احمد. از
زنان محدث و صوفی بود که ابوعبداللََّه بن
عبدالواحدبن دقاق از او نقل کرده است. (از
اعلام النساء).
زنان محدث و صوفی بود که ابوعبداللََّه بن
عبدالواحدبن دقاق از او نقل کرده است. (از
اعلام النساء).
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
دُرَّةٌ
['durːa]
n f
لُؤْلُؤَةٌ f perle
◊
دُرَّةٌ ثَمينَةٌ — perle précieuse
♦ دُرَّةٌ يَتيمَةٌ دُرَّةٌ كبيرَةٌ وحيدَةٌ perle unique
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
دُرَّةٌ
1 мн. دُرَرٌ
жечужина, перл; يتيمة درّة редкостная жемчужина
II
دُرَّةٌ
2 мн. دُرَرٌ
попугай
III
دِرَّةٌ
мн. دِرَرٌ
1) вымя
2) плеть
* * *
уа=
pl. = درر
жемчужина