حلفاء
The entry is a dictionary list for the word حلفاء
حلفاء Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
حَلْفاءُ [جمع]: مف حَلَفة وحلفاة: (نت) حَلَف؛ نبات عُشبِيّ مُعَمَّر من الفصيلة النَّجيليَّة، أوراقُه مستطيلة خيطيَّة أو أَسَلِيَّةُ النَّصل، يلتفُّ بعضُها على بعضٍ وتُصنَع منها الحُصُرُ والقُفَفُ والحِبالُ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع ص، اِ) کنیز بی شرم بسیار
فریاد. ج، حُلُف. (منتهی الارب).
فریاد. ج، حُلُف. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع اِ) حَلَف. گیاه دوخ. (منتهی
الارب). لوخ. گز. (غیاث). گیاهی است که
کناره های آن تیز مانند کناره های شاخ
درخت خرماست و در آب روید. (از اقرب
الموارد). نوعی از بردی است که ...
الارب). لوخ. گز. (غیاث). گیاهی است که
کناره های آن تیز مانند کناره های شاخ
درخت خرماست و در آب روید. (از اقرب
الموارد). نوعی از بردی است که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ لَ ] (ع ص، اِ) جِ حلیف. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). سوگندخوردگان.
(غیاث): عبادهٔ صامت... را حلفاء بودند از
جهودان... گفت: اگر فرمائی تا این جماعت که
حلفاء منند... بیارم. (ابوالفتوح رازی). رجوع
به حلیف شود.
الارب) (اقرب الموارد). سوگندخوردگان.
(غیاث): عبادهٔ صامت... را حلفاء بودند از
جهودان... گفت: اگر فرمائی تا این جماعت که
حلفاء منند... بیارم. (ابوالفتوح رازی). رجوع
به حلیف شود.