تود
The entry is a dictionary list for the word تود
تود Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
تود: التُّودُ: شجر؛ وبه فسر قول أَبي صخر الهذلي: عَرَفْت من هِنْدَ أَطْلالاً بذي التُّودِ قَفْراً، وجاراتِها البِيضِ الرَّخاوِيدِ الأَزهري: وأَما التَّوادِي فواحدتها تَوْدِيَةٌ، وهي الخشبات التي تُشدّ على أَخلاف الناقة إِذا صُرَّتْ لئلاَّ يرضعها الفصيل؛ قال: ولم أَسمع لها بفعل، والخيوط التي تُصَرُّ بها هي الأَصِرَّةُ واحدها صِرارٌ؛ قال: وليست التاء بأَصلية في هذا ولا في التُّؤَدَةِ بمعنى التأَني في الأَمر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) توت باشد و آن میوه ایست معروف
که خورند. (برهان) (آنندراج). توت. (فرهنگ
جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (یادداشت
بخط مرحوم دهخدا). فرصاد. (یادداشت
ایضاً):
مباش مادح خویش و مگوی خیره مرا
که من ترنج لطیف و خوشم تو بی مزه ...
که خورند. (برهان) (آنندراج). توت. (فرهنگ
جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (یادداشت
بخط مرحوم دهخدا). فرصاد. (یادداشت
ایضاً):
مباش مادح خویش و مگوی خیره مرا
که من ترنج لطیف و خوشم تو بی مزه ...