پریرخ
The entry is a dictionary list for the word پریرخ
پریرخ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ری رُ ] (ص مرکب) که روی
چون پری دارد. پریرخسار. پریچهره.
پریروی. خوبروی. بسیارزیبا.
فرشته روی :
خردمند را گردیه نام بود
پریرخ دلارام بهرام بود.
فردوسی.
پریرخ شده شادمان نوید
همی بدنهان را ز دل بد امید.
اسدی (گرشاسب نامه).
بتی ...
چون پری دارد. پریرخسار. پریچهره.
پریروی. خوبروی. بسیارزیبا.
فرشته روی :
خردمند را گردیه نام بود
پریرخ دلارام بهرام بود.
فردوسی.
پریرخ شده شادمان نوید
همی بدنهان را ز دل بد امید.
اسدی (گرشاسب نامه).
بتی ...