zafar - ظفار
The entry is a dictionary list for the word zafar - ظفار
ظفار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ظَ ] (ع اِ) اظفار. و آن نوعی از بوی
خوش است بر شکل ناخن برکنده و در
حدیث است: و علیها عقد من جزع ظفار و
ارید به العطر المذکور کأنّه یثقب و یجعل فی
العقد و القلادة.
خوش است بر شکل ناخن برکنده و در
حدیث است: و علیها عقد من جزع ظفار و
ارید به العطر المذکور کأنّه یثقب و یجعل فی
العقد و القلادة.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ظَ ] (اِخ) شهری است به یمن نزدیک
صنعاء که عود و جزع یمانی بدانجا منسوب
است و مسکن ملوک حِمْیَر آنجا بود و «ملک
یمن در عهد منوچهر، شمسوبن الاملوک بود
بر طاعت او و پسر همچنین و ...
صنعاء که عود و جزع یمانی بدانجا منسوب
است و مسکن ملوک حِمْیَر آنجا بود و «ملک
یمن در عهد منوچهر، شمسوبن الاملوک بود
بر طاعت او و پسر همچنین و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ظَ ] (اِخ) شهری است از اعمال شحر
نزدیک مرباط که قسط را به وی منسوب کنند
بدان جهت که از هند اول آنجا برند. این شهر
در ساحل دریای هند واقع و بین آن و مرباط
پنج فرسنگ است.
نزدیک مرباط که قسط را به وی منسوب کنند
بدان جهت که از هند اول آنجا برند. این شهر
در ساحل دریای هند واقع و بین آن و مرباط
پنج فرسنگ است.