Tarifa - طریف
The entry is a dictionary list for the word Tarifa - طریف
طریف Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (ع ص) مال نو. (منتهی
الارب) (آنندراج). خلاف تلید. ج، طُرف.
(منتهی الارب) (آنندراج). مال مستحدث.
خلاف تالده. || آنکه او را تا جدّ اکبر او
پدران بسیار در میان باشند. (منتهی الارب)
(آنندراج). خلافِ قعدد. ...
الارب) (آنندراج). خلاف تلید. ج، طُرف.
(منتهی الارب) (آنندراج). مال مستحدث.
خلاف تالده. || آنکه او را تا جدّ اکبر او
پدران بسیار در میان باشند. (منتهی الارب)
(آنندراج). خلافِ قعدد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) شهری است به اسپانیا.
(نفح الطیب). بندری به اسپانیا. (دمشقی).
جزیرهٔ طریف در اسپانیا. این جزیره بنام
طریف بربری که با لشکر اسلام در جنگ با
اندلسیان همراه و در فتوحات نیز با آنان سهیم
بوده نامیده شده ...
(نفح الطیب). بندری به اسپانیا. (دمشقی).
جزیرهٔ طریف در اسپانیا. این جزیره بنام
طریف بربری که با لشکر اسلام در جنگ با
اندلسیان همراه و در فتوحات نیز با آنان سهیم
بوده نامیده شده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ رَ ] (اِخ) موضعی است به
بحرین. (منتهی الارب) (معجم البلدان).
بحرین. (منتهی الارب) (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِرْ یَ ] (اِخ) موضعی است به
یمن. (منتهی الارب). ناحیه ای است به یمن و
اعراب را در آنجا وقعه ای بوده است. (معجم
البلدان).
یمن. (منتهی الارب). ناحیه ای است به یمن و
اعراب را در آنجا وقعه ای بوده است. (معجم
البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) مؤلف الاعلام مینویسد:
بی آنکه نسبی برای وی تعیین شده باشد
طریف خود از بطن جذام و از طایفهٔ قحطانیه
بشمار میرفته است. بنوعجرمة و بنومهدی،
اعراب سکنهٔ بلقاء شام از نسل وی میباشند.
(الاعلام زرکلی ج ۲ ص ...
بی آنکه نسبی برای وی تعیین شده باشد
طریف خود از بطن جذام و از طایفهٔ قحطانیه
بشمار میرفته است. بنوعجرمة و بنومهدی،
اعراب سکنهٔ بلقاء شام از نسل وی میباشند.
(الاعلام زرکلی ج ۲ ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) بدون ذکری از پدر یا
نسب وی. یکی از تابعیان و از ابن عباس
صاحب روایت است. (تاج العروس ج ۶
ص ۱۷۸).
نسب وی. یکی از تابعیان و از ابن عباس
صاحب روایت است. (تاج العروس ج ۶
ص ۱۷۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) (... البزار) تابعی است و
از ابی هریرة روایت دارد. (تاج العروس ج ۶
ص ۱۷۸).
از ابی هریرة روایت دارد. (تاج العروس ج ۶
ص ۱۷۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) (... العکی) تابعی است و
از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کند.
(تاج العروس ج ۶ ص ۱۷۸).
از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کند.
(تاج العروس ج ۶ ص ۱۷۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن بکتوت، ملقب به
زین الدولة. از بخشندگان نامور عرب بشمار
میرفت چنانکه گویند در روزگار تنگسالی و
گرانی هر روز دوازده هزار تن در مهمانسرای
وی پذیرائی میشدند. (از صبح الاعشی ج ۱
ص ۳۴۲).
زین الدولة. از بخشندگان نامور عرب بشمار
میرفت چنانکه گویند در روزگار تنگسالی و
گرانی هر روز دوازده هزار تن در مهمانسرای
وی پذیرائی میشدند. (از صبح الاعشی ج ۱
ص ۳۴۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن تمیم العنبری. شاعر
بوده است. (منتهی الارب). وی در یوم
مبایض یکی از ایام مشهورهٔ عرب با
حمصیصة الشیبانی روبرو شد و با آنکه
شجعان عرب در ایام عکاظ با قناع داخل
میدان میشدند طریف در ...
بوده است. (منتهی الارب). وی در یوم
مبایض یکی از ایام مشهورهٔ عرب با
حمصیصة الشیبانی روبرو شد و با آنکه
شجعان عرب در ایام عکاظ با قناع داخل
میدان میشدند طریف در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن خلف بن محارب. از
طایفهٔ قیس عیلان و از بطن عدنان و جد
جاهلیان محسوب میگردد. دو قبیلهٔ ذهل و
غنم از نسل وی میباشند و آنان را ابناء و
مالک نیز مینامند و فرزندان طریف را بنام ...
طایفهٔ قیس عیلان و از بطن عدنان و جد
جاهلیان محسوب میگردد. دو قبیلهٔ ذهل و
غنم از نسل وی میباشند و آنان را ابناء و
مالک نیز مینامند و فرزندان طریف را بنام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن سلیمان، ابوعاتکه.
تابعی است. رجوع به ابوعاتکه شود.
تابعی است. رجوع به ابوعاتکه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن شراحیل. از افراد
قبیلهٔ بنی ربیعه است. در «یوم غول الاول»
کشته شد. رجوع به عقدالفرید ج ۶ ص ۹۴
شود.
قبیلهٔ بنی ربیعه است. در «یوم غول الاول»
کشته شد. رجوع به عقدالفرید ج ۶ ص ۹۴
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن شهاب. ضعیف الروایة
است. (منتهی الارب). کنیتش ابوسفیان و
ملقب به السعدی و تابعی است. رجوع به
ابوسفیان شود.
است. (منتهی الارب). کنیتش ابوسفیان و
ملقب به السعدی و تابعی است. رجوع به
ابوسفیان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن عمروبن قعین. از
طایفهٔ قیس عیلان و از بطن عدنان. وی جد
جاهلیان است و فقعس و منقذ از نسل وی
میباشند. (الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۴۴۷).
طایفهٔ قیس عیلان و از بطن عدنان. وی جد
جاهلیان است و فقعس و منقذ از نسل وی
میباشند. (الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۴۴۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن مالک بن جدعان. از
قبیلهٔ طی ء و از بطن قحطان. وی نیز جد
جاهلیان است و جبلةبن رافع از نسل وی
میباشد. (الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۴۴۷). و
رجوع به الموشح ص ۹۸ شود.
قبیلهٔ طی ء و از بطن قحطان. وی نیز جد
جاهلیان است و جبلةبن رافع از نسل وی
میباشد. (الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۴۴۷). و
رجوع به الموشح ص ۹۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن مجالد، ابوتمیمهٔ
هجیمی. تابعی است. (منتهی الارب). در سنهٔ
۹۵ و بقولی ۹۷ هـ . ق. درگذشت. (تاج العروس
ج ۶ ص ۱۷۸).
هجیمی. تابعی است. (منتهی الارب). در سنهٔ
۹۵ و بقولی ۹۷ هـ . ق. درگذشت. (تاج العروس
ج ۶ ص ۱۷۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) ابن یزید الحنفی. تابعی
است و از ابوموسی روایت دارد. (تاج
العروس ج ۶ ص ۱۷۸).
است و از ابوموسی روایت دارد. (تاج
العروس ج ۶ ص ۱۷۸).
Tarifa - طریف other entries
Next Words