tahi - طاهر
The entry is a dictionary list for the word tahi - طاهر
طاهر Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
abdestli; ak; aseptik; dezenfekte; iffetli; lekesiz; masum; namuslu; pak; temiz
Arapça - Türkçe sözlük
طاهِر
1. iffetli
Anlamı: iffetini koruyan
2. lekesiz
Anlamı: lekesi olmayan, tertemiz
3. abdestli
Anlamı: abdesti bozulmamış olan kimse
4. masum
Anlamı: suçsuz, günahsız
5. aseptik
Anlamı: mikropsuz
6. pak
Anlamı: temiz
7. temiz
Anlamı: bulaşık olmayan
8. namuslu
Anlamı: ahlâk kurallarına uygun olarak davranan
9. ak
Anlamı: namuslu ve temiz
10. dezenfekte
Anlamı: mikroplardan temizlenmiş
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
طاهر [مفرد]: ج طاهرون وأَطْهار وطهَارَى (على غير قياس)، مؤ طاهرة، ج مؤ طاهرات وطَواهرُ:
1- صفة مشبَّهة تدلّ على الثبوت من طهَرَ وطهُرَ| طاهر الذَّيْل/ طاهر العرض/ طاهر الثِّياب: مستقيم السلوك، حَسَن الخُلُق، نزيه شريف- طاهر اليدين: شريف.
2- (طب) خالٍ من الجراثيم المعدية والوبائيّة.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
طاهرَ يطاهر، مطاهرةً، فهو مُطاهِر، والمفعول مُطاهَر
• طاهر المولودَ: ختَنه، قطَع الجلدة الزائدة في عضو التذكير.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (ع ص) پاک. ج، اطهار. (منتهی
الارب) (آنندراج): رجل طاهر الثیاب؛ مرد
پاکیزه لباس. (منتهی الارب) (آنندراج). ثیاب
طهاری؛ ج، طُهران است (گویا غیرقیاسی).
(منتهی الارب) (آنندراج). ضد نجس. مقابل
پلید. پاکیزه :
نفس او پاکیزه است ...
الارب) (آنندراج): رجل طاهر الثیاب؛ مرد
پاکیزه لباس. (منتهی الارب) (آنندراج). ثیاب
طهاری؛ ج، طُهران است (گویا غیرقیاسی).
(منتهی الارب) (آنندراج). ضد نجس. مقابل
پلید. پاکیزه :
نفس او پاکیزه است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) نام یا لقب یکی از پسران
پیغمبر صلی اللََّه علیه و آله و سلم.
(نصاب الصبیان): رسول را سه پسر بود از
خدیجه: قاسم، طیب، طاهر. (قصص الانبیاء
ص ۲۱۶).
پیغمبر صلی اللََّه علیه و آله و سلم.
(نصاب الصبیان): رسول را سه پسر بود از
خدیجه: قاسم، طیب، طاهر. (قصص الانبیاء
ص ۲۱۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) از نعوت حسن بن علی بن
محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن
علی بن حسین بن علی بن ابی طالب
علیهم السلام.
محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن
علی بن حسین بن علی بن ابی طالب
علیهم السلام.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) بروزگار سلطان بایسنغر
اناراللََّه برهانه، شاعری زیباسخن بوده است، و
این مطلع او راست:
از چمن بگذر و آن سرو سهی قد را دان
نیست غیر از تو در این باغ کسی خود را دان.
(تذکرهٔ دولتشاه چ براون ...
اناراللََّه برهانه، شاعری زیباسخن بوده است، و
این مطلع او راست:
از چمن بگذر و آن سرو سهی قد را دان
نیست غیر از تو در این باغ کسی خود را دان.
(تذکرهٔ دولتشاه چ براون ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) یکی از کارگزاران ایوبیان
در حلب بوده است. (رجوع به النقود ص ۱۲۸
شود).
در حلب بوده است. (رجوع به النقود ص ۱۲۸
شود).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن ابراهیم مکنی به
«ابوالوفا». او کسی است که کشته شدن
عزّالدولهٔ بختیاربن معزالدوله دیلمی، با
مشورت او و به فرمان عضدالدولهٔ دیلمی،
صورت گرفته است. ابن اثیر در تاریخ کامل
گوید: و اسر بختیار، و احضر ...
«ابوالوفا». او کسی است که کشته شدن
عزّالدولهٔ بختیاربن معزالدوله دیلمی، با
مشورت او و به فرمان عضدالدولهٔ دیلمی،
صورت گرفته است. ابن اثیر در تاریخ کامل
گوید: و اسر بختیار، و احضر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن سله (کذا). وی
جدّ مادری مفضل بن سعد مافرّوخی اصفهانی،
و پسر عمّ استاد ابوالحسن علیّ بن احمدبن
العباس الآنداآنی است که والی اصفهان بوده
است. طاهر گوید: در عنفوان جوانی مردی از
آشنایان ...
جدّ مادری مفضل بن سعد مافرّوخی اصفهانی،
و پسر عمّ استاد ابوالحسن علیّ بن احمدبن
العباس الآنداآنی است که والی اصفهان بوده
است. طاهر گوید: در عنفوان جوانی مردی از
آشنایان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن علی ابوالطیب
موسوم به زکی. نیای خاندان زکی در بیهق
بوده است. علی بن زید بیهقی آرد: زکی
ابوالطیب را ضیعتی بوده است که هر سال از
آنجا دو هزار من غله دخل ...
موسوم به زکی. نیای خاندان زکی در بیهق
بوده است. علی بن زید بیهقی آرد: زکی
ابوالطیب را ضیعتی بوده است که هر سال از
آنجا دو هزار من غله دخل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن محمدبن طاهر
السجری . کنیت وی ابوالحسین و پزشکی
فاضل، و به صناعت پزشکی عالم، و در آن
صناعت بس دقیق و متمیز، و به اعمال
پزشکی خبیر و آگاه بود. او راست: ...
السجری . کنیت وی ابوالحسین و پزشکی
فاضل، و به صناعت پزشکی عالم، و در آن
صناعت بس دقیق و متمیز، و به اعمال
پزشکی خبیر و آگاه بود. او راست: ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن یزید الوراق
الجرجانی الضبی. کنیت وی ابومحمد است.
ابوبکربن المقری، و قاضی از او روایت دارند،
و وی از ابوحاتم روایت کند. حدثنا القاضی
ابواحمد، محمدبن احمدبن ابراهیم، حدثنی
ابومحمد طاهربن ابراهیم بن یزید، ...
الجرجانی الضبی. کنیت وی ابومحمد است.
ابوبکربن المقری، و قاضی از او روایت دارند،
و وی از ابوحاتم روایت کند. حدثنا القاضی
ابواحمد، محمدبن احمدبن ابراهیم، حدثنی
ابومحمد طاهربن ابراهیم بن یزید، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن ابی الاسد قوقهی. یکی از
امرای عهد ملک شمس الدین علی بن مسعود
کرت است. (تاریخ سیستان ص ۳۹۹).
امرای عهد ملک شمس الدین علی بن مسعود
کرت است. (تاریخ سیستان ص ۳۹۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن ابی هالة التمیمی
الاسدی. وی برادر هند، ربیبِ (پسرِ زنِ)
پیغامبر صلی اللََّه علیه و آله و سلم بوده است.
سیف در اوائل کتاب ردة از طریق ابوموسی
روایت کرده گوید: پیغامبر صلواة اللََّه و سلامه ...
الاسدی. وی برادر هند، ربیبِ (پسرِ زنِ)
پیغامبر صلی اللََّه علیه و آله و سلم بوده است.
سیف در اوائل کتاب ردة از طریق ابوموسی
روایت کرده گوید: پیغامبر صلواة اللََّه و سلامه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمدبن بابشاذ النحوی.
گویند اصل وی از دیلم بوده و در مصر در علم
نحو پیشوای عصر خویش بود وی را
تصنیفات سودمند است از آن جمله
«المقدمة» که کتابی است مشهور. و شرح آن،
و شرح ...
گویند اصل وی از دیلم بوده و در مصر در علم
نحو پیشوای عصر خویش بود وی را
تصنیفات سودمند است از آن جمله
«المقدمة» که کتابی است مشهور. و شرح آن،
و شرح ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمدبن زید، ابوبکر
المؤدب البغدادی. وی از ابراهیم بن شریک
الاسدی، و محمدبن احمدبن صالح الازدی،
روایت کند، و ابراهیم بن احمدبن محمد
الطبری المقری از طاهر روایت دارد و وی
گفته است که در بصره از ...
المؤدب البغدادی. وی از ابراهیم بن شریک
الاسدی، و محمدبن احمدبن صالح الازدی،
روایت کند، و ابراهیم بن احمدبن محمد
الطبری المقری از طاهر روایت دارد و وی
گفته است که در بصره از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمدبن عطیة المری
القاضی. اصل وی از وادی الحجارة، از بلاد
اندلس است. کنیت او ابومحمد میباشد، از
ابوبکربن بشر روایت کند، عبداللََّه بن طاهر در
سال ۵۳۷ هـ . ق. به وی و به پسر وی ...
القاضی. اصل وی از وادی الحجارة، از بلاد
اندلس است. کنیت او ابومحمد میباشد، از
ابوبکربن بشر روایت کند، عبداللََّه بن طاهر در
سال ۵۳۷ هـ . ق. به وی و به پسر وی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمد ابوالفرج
الاصبهانی، معروف به سبطبن عمر المؤدب،
وی را در دیهی بسواد دجیل بغداد که موسوم
به «شلا» بود ملاقات کردم. احادیثی از طریق
ابوالقاسم طبرانی برای من روایت کرد، و این
امر به ...
الاصبهانی، معروف به سبطبن عمر المؤدب،
وی را در دیهی بسواد دجیل بغداد که موسوم
به «شلا» بود ملاقات کردم. احادیثی از طریق
ابوالقاسم طبرانی برای من روایت کرد، و این
امر به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمد القزوینی. صاحب
روضات الجنات ذیل ترجمهٔ طاهربن علی
الجرجانی، از این شخص نام برده، و گوید:
الشیخ بهاءالدین ابومحمد طاهربن احمد
القزوینی، الفاضل النحوی. کسی است که شیخ
منتجب الدین از او روایت دارد، و ...
روضات الجنات ذیل ترجمهٔ طاهربن علی
الجرجانی، از این شخص نام برده، و گوید:
الشیخ بهاءالدین ابومحمد طاهربن احمد
القزوینی، الفاضل النحوی. کسی است که شیخ
منتجب الدین از او روایت دارد، و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمدالنحوی. کنیت وی
ابوالحسن، و متوفی در سال ۳۸۰. او راست:
کتابی بنام «تذکره» در قراآت سبع. (کشف
الظنون).
ابوالحسن، و متوفی در سال ۳۸۰. او راست:
کتابی بنام «تذکره» در قراآت سبع. (کشف
الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن الحسن بن الحبیب
الحلبی، متوفی به سال ۸۰۸ هـ . ق. نسب وی
چنین است طاهربن الحسن بن عمربن
حبیب بن شُویخ الزّین ابوالعزّبن البدر،
ابی محمد الحلبی الحنفیّ. و یعرف بابن
الحبیب. ولادت وی ...
الحلبی، متوفی به سال ۸۰۸ هـ . ق. نسب وی
چنین است طاهربن الحسن بن عمربن
حبیب بن شُویخ الزّین ابوالعزّبن البدر،
ابی محمد الحلبی الحنفیّ. و یعرف بابن
الحبیب. ولادت وی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن امیر ابوالفضل. نصربن
احمد. رجوع به بهاءالدوله (در تاریخ سیستان
ص ۳۸۳) شود.
احمد. رجوع به بهاءالدوله (در تاریخ سیستان
ص ۳۸۳) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن حسن سیستانی، مکنی
به ابی المظفر. در یادداشتها چنین صورتی بود
ولی مدرکی برای ترجمهٔ حال وی به دست
نیامد.
به ابی المظفر. در یادداشتها چنین صورتی بود
ولی مدرکی برای ترجمهٔ حال وی به دست
نیامد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن حسین. حمداللََّه مستوفی
ذیل حالات السدید منصوربن عبدالملک
سامانی آرد: خلف بن احمد سیستانی هوس
حجاز کرد داماد خود طاهربن حسین را
نیابت داد و به حج رفت به وقت مراجعت
دامادش او را در ...
ذیل حالات السدید منصوربن عبدالملک
سامانی آرد: خلف بن احمد سیستانی هوس
حجاز کرد داماد خود طاهربن حسین را
نیابت داد و به حج رفت به وقت مراجعت
دامادش او را در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) (الشیخ) ابن حسین بن طاهر.
او راست: «المسلک القریب، لکلّ سالک
منیب» این کتاب با دُعاء بخاری و طریقهٔ
سادات باعلوی که در تصوّف و از تألیفات
شیخ احمد دِحلان است، در مطبعهٔ حسن
طوخی به سال ...
او راست: «المسلک القریب، لکلّ سالک
منیب» این کتاب با دُعاء بخاری و طریقهٔ
سادات باعلوی که در تصوّف و از تألیفات
شیخ احمد دِحلان است، در مطبعهٔ حسن
طوخی به سال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن الحسین بن طاهر. رجوع
به زین الاخبار چ تهران ص ۷ و به تاریخ
سیستان حاشیهٔ ص ۲۱۹ شود.
به زین الاخبار چ تهران ص ۷ و به تاریخ
سیستان حاشیهٔ ص ۲۱۹ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن حسین بن عبدالرحمن
اهدل از فقیهان و محدثان یمن. مولد او به سال
۹۱۴ در قریهٔ مراوغه بوده و در روز
چهارشنبه ۱۷ ربیع الاول سال ۹۰۸ هـ . ق.
درگذشته است. رجوع به النور السافر ...
اهدل از فقیهان و محدثان یمن. مولد او به سال
۹۱۴ در قریهٔ مراوغه بوده و در روز
چهارشنبه ۱۷ ربیع الاول سال ۹۰۸ هـ . ق.
درگذشته است. رجوع به النور السافر ...
tahi - طاهر other entries
Next Words