horden - خوردن
The entry is a dictionary list for the word horden - خوردن
خوردن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
yemek, içmek; çarpmak
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص) از گلو
فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن. (ناظم
الاطباء). اوباریدن. بلع کردن. اکل. تناول.
جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف).
جویدن. خائیدن. (ناظم الاطباء):
تلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش ...
فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن. (ناظم
الاطباء). اوباریدن. بلع کردن. اکل. تناول.
جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف).
جویدن. خائیدن. (ناظم الاطباء):
تلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(خُ دَ) [ په . ] 1 - (مص م .)فرو بردن غذا از گلو. 2 - نوشیدن . 3 - (عا.) سوء
استفادة مالی به هنگام تصدی شغلی . 4 - شکست خوردن ، مغلوب شدن . 5 - مناسب بودن ،
جور بودن . 6 - ساییدن (فنی ). 7 - (مص ل .) تصادف کردن . 8 - اصابت کردن . 9 -
مقارن شدن ، همزمان شدن . ؛ ~و خوابیدن کنایه از: بیکار و بی عار زندگی کردن .
استفادة مالی به هنگام تصدی شغلی . 4 - شکست خوردن ، مغلوب شدن . 5 - مناسب بودن ،
جور بودن . 6 - ساییدن (فنی ). 7 - (مص ل .) تصادف کردن . 8 - اصابت کردن . 9 -
مقارن شدن ، همزمان شدن . ؛ ~و خوابیدن کنایه از: بیکار و بی عار زندگی کردن .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
brać; cios; dostawać; jadać; jeść; mieć; miewać; nabierać; odnosić; podejmować; ponosić; posiadać; przebój; przyjmować; robić; sadowić; szlagier; trafiać; trafić; trzaskać; uderzać; uderzenie; uderzyć; ujmować; wymagać; wyżerać; wziąć; zabierać; zajmować; zjeść; znosić; zrobić; żreć