Hûyişân - خویشان
The entry is a dictionary list for the word Hûyişân - خویشان
خویشان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی / خی ] (اِ) جِ خویش.
اقارب. اقوام. منسوبان. (ناظم الاطباء).
عشیرت. آل. (یادداشت مؤلف):
همی گفت صد مرد گردسوار
ز خویشان شاهی چنین نامدار.فردوسی.
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب
شده سند یکسر چو دریای آب.فردوسی.
بنزدیک خویشان و فرزند من
ببینی ...
اقارب. اقوام. منسوبان. (ناظم الاطباء).
عشیرت. آل. (یادداشت مؤلف):
همی گفت صد مرد گردسوار
ز خویشان شاهی چنین نامدار.فردوسی.
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب
شده سند یکسر چو دریای آب.فردوسی.
بنزدیک خویشان و فرزند من
ببینی ...
Hûyişân - خویشان other entries
Next Words