Şirviye - شیرویه
The entry is a dictionary list for the word Şirviye - شیرویه
شیرویه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رو یَ / یِ ] (ص) شکوهمند و
صاحب شأن و شوکت. || شجاع و دلیر. (از
ناظم الاطباء) (از برهان). شجاع. (از غیاث).
صاحب شأن و شوکت. || شجاع و دلیر. (از
ناظم الاطباء) (از برهان). شجاع. (از غیاث).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رو یَ ] (اِخ) نام پهلوانی معاصر با
فریدون. (فرهنگ لغات ولف). شیروی :
به یک دست شیدوش جنگی به پای
چو شیرویه شیراوژن رهنمای.فردوسی.
فریدون. (فرهنگ لغات ولف). شیروی :
به یک دست شیدوش جنگی به پای
چو شیرویه شیراوژن رهنمای.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رو یَ ] (اِخ) ابن شهریاربن
شیرویه بن فناخسرو همدانی مکنی به
ابوشجاع (متوفای ۵۰۹ هـ . ق.). صاحب
الفردوس و او مورخ همدان بود. (از کشف
الظنون). از علمای جغرافیاست و یاقوت از او
بسیار نقل میکند. او ...
شیرویه بن فناخسرو همدانی مکنی به
ابوشجاع (متوفای ۵۰۹ هـ . ق.). صاحب
الفردوس و او مورخ همدان بود. (از کشف
الظنون). از علمای جغرافیاست و یاقوت از او
بسیار نقل میکند. او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رو یَ ] (اِخ) نام یک پهلوان ایرانی
که پسر بیژن و نوهٔ گیو بود. (فرهنگ لغات
ولف):
نبیرهٔ سرافراز گیو دلیر
جهانگیر شیرویه و اردشیر.فردوسی.
که پسر بیژن و نوهٔ گیو بود. (فرهنگ لغات
ولف):
نبیرهٔ سرافراز گیو دلیر
جهانگیر شیرویه و اردشیر.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رو یَ ] (اِخ) شیرو. شیروی. نام
پسر خسرو پرویز. پسر خسرو پرویز که پس
از وی به سلطنت رسید (۶۲۸ م.). خسرو
قصد داشت مردانشاه را جانشین خود گرداند،
چون کواذ (غباد) ملقب به شیرویه که پسر
خسرو ...
پسر خسرو پرویز. پسر خسرو پرویز که پس
از وی به سلطنت رسید (۶۲۸ م.). خسرو
قصد داشت مردانشاه را جانشین خود گرداند،
چون کواذ (غباد) ملقب به شیرویه که پسر
خسرو ...
Şirviye - شیرویه other entries
Next Words