şirvan - شیروان

The entry is a dictionary list for the word şirvan - شیروان
شیروان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ شیرْ ] (ص مرکب) شیربان.
(یادداشت مؤلف). نگهبان و محافظ شیر:
گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس
صورت بغداد و مصر از خیروان انگیخته.
خاقانی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ شیرْ ] (اِخ) نام شهری در
آذربایگان. در روایات بانی آنرا انوشیروان
دانسته اند. پس از ویرانی شماخی اصل و
قاعدهٔ شیروانات بوده، سالها سلاطین
شیروان شاهیه در آنجا پادشاهی داشته اند و
در اواخر صفویه انقراض یافتند. خاقانی
شیروانی [ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ شیرْ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای
ششگانهٔ بخش چرداول شهرستان ایلام.
حدود خاور و جنوب و باختری: رودخانهٔ
صیمره. شمال و شمال باختری: دهستان
چرداول و ارتفاعات کوه چرمی. جنوب و
جنوب باختری: ارتفاعات کوه سیولن. باختر
و جنوب باختری: ارتفاعات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ شیرْ ] (اِخ) نام یکی از بخش های
شهرستان قوچان. حدود: از شمال به بخش
باجگیران و دهستان گیفان از شهرستان
بجنورد و از باختر به شهرستان بجنورد و از
جنوب به بخش مانه و از خاور به بخش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ شیرْ ] (اِخ) شهر کوچک و مرکز
بخش تابع شهرستان قوچان که در کنار راه
شوسهٔ بجنورد واقع است و مختصات
جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول
جغرافیایی ۵۷ درجه و ۵۵ دقیقه و عرض ۳۷
درجه و ۲۷ دقیقه، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ شیرْ ] (اِخ) غوری. از سرکردگان
مسعود غزنوی و از مردم غور بود که مسعود
در لشکرکشی به غور بروزگار پدر او را با
نواخت و صله به سپاه خویش آورد و
فرماندهی داد. بیهقی گوید: امیر
دانشمندی به رسولی آنجا ...
şirvan - شیروان other entries

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.