شهران
The entry is a dictionary list for the word شهران
شهران Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) نام یکی از نجبای ایران
که در زمان یزدگرد سوم نزد ماهوی بود.
(فهرست ولف):
نشست او و شهران اَبَر پای خاست
به ماهوی گفت این دلیری چراست.
فردوسی.
که در زمان یزدگرد سوم نزد ماهوی بود.
(فهرست ولف):
نشست او و شهران اَبَر پای خاست
به ماهوی گفت این دلیری چراست.
فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن عفرس. جدی است
جاهلی که فرزندان وی بطنی از خثعم از
قحطان اند. (از الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۴۱۸).
جاهلی که فرزندان وی بطنی از خثعم از
قحطان اند. (از الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۴۱۸).